کتاب صوتی نابغه دیوانه
کتاب صوتی نابغه دیوانهرندی گیج کتاب صوتی نابغه دیوانه کتابی است که بسیاری از بزرگان در عرصه کسبوکار خواندن آن را پیشنهاد دادهاند.
نابغه دیوانه کتابی است که تمام معادلات ذهنی شمارا به هم خواهد زد. ایدههایی را معرفی میکند و پیشبینیهای حیرتانگیزی را برای شما فاش میکند. رندی گیج در این کتاب از نظام سری که دنیا را اداره میکند صحبت کرده و شمارا برای مقابله با آن راهنمایی میکند.
هاروی مَککی، نویسندهی برترین اثرِ پرفروش نیویورکتایمز شنا با کوسهها؛ بدون آنکه زندهزنده خورده شوید" درباره رندی گیج و کتابش چنین میگوید: رندی گِیج یک نابغهی واقعی است و کارآفرینان باید دیوانه باشند که به توصیههای درخشانش گوش نکنند. اولین اتحاد و همافزایی مغزهای متفکر را با این کتاب شکل دهید.
این کتاب به شما شجاعت و شروعی که هر کارآفرین آرزویش را دارد نشان میدهد.رابین شارما، نویسندهی کتاب پرفروش «رهبری که عنوانی نداشت» میگوید: «این کتاب شروعی خوب و شجاعانه برای هرکسی که میخواهد رویاهای کارآفرینانهاش را تحقق بخشد.»
این کتاب ارزشمند بهصورت فایل صوتی با فرمت mp3 قابلاستفاده در تمامی دستگاههای پخش و تلفنهای همراه قابلاستفاده است.
رندی گیج در این کتاب با استفاده از ایدهها و فرضیات علمی ثابتشده شنیدهشده و نشده به شما کمک میکند تا در انتخاب راه، هدف و پیدا کردن ایده اولیه خود به نتایج اعجابانگیزی برسید. همانطور که برایان تریسی یکی از بزرگترین مدرسان حوضه موفقیت میگوید: «این کتاب سرنوشتساز، پر است از ایدههای عملی و اثباتشده و سوا لاتی که کمکتان میکنند راهتان به سمت موفقیت را پیدا کنید.»
همچنین لری وینگت، نویسندهی کتاب «جرات داشته باش» گفته: «این کتاب فوقالعاده است! نهتنها یکجور طرز فکر را یاد میدهد که امید میدهد و الهامبخش است؛ درعینحال به چالشتان هم میکشد. عاشق تکتک بخشهایش هستم.»
جو ویتالی، نویسندهی «پول را بهسوی خودتان جذب کنید» رندی گیج را به یک جادوگر تشبیه کرده است و میگوید: «خودتان را آماده کنید؛ چون قرار است مبهوت بصیرت، صداقت و پیشگوییهای هیجانانگیز جادوگر دیوانهای شوید که میخواهد سرمایهدارتان کند.»
رندی گیج کسی است که قادر است همهچیز را به چالش بکشد و از دل همان چالش راهحلی را به شما نشان دهد. او انیشتین و بودا را نیز بینصیب نگذاشته است!
باب بورگ، یکی از نویسندگان کتاب بخشنده و نویسندهی «از حریفان به همپیمانان» پس از خواندن کتاب نابغه دیوانه گفت: «فقط رندی گیج میتواند خرد متعارف همه، از «اینشتین» تا «بودا» را زیر سؤال ببرد؛ ولی در آخر شمارا به این نتیجه برساند که: خب، البته چندان بد هم نمیگویند!»
و لیزا فورد، نویسندهی «خدمات استثنایی به مشتریان به زیبایی میگوید: رندی گیج ذهنتان را بهجاهایی میبرد که واقعاً دلتان نمیخواهد؛ ولی باید بروید. راهی را نشانتان میدهد که میتوانید در آن بپرید و موفقیتتان را خلق کنید، موفقیتی که حتی فکرش را هم نمیکردید. در روشهایش بهواقع دیوانگی مشهود است و البته از نبوغش، استفاده خواهید برد.
مارک سانبر، مشاور رهبری کسبوکار و نویسندهی کتابهای پرفروش گفت: «کلمهی برانگیزاننده و عملی معمولاً کنار هم نمیآیند، ولی کتاب «نبوغ دیوانه» هردوی اینها است. دامنهی تفکرتان را گسترش میدهد و باورهایتان را به چالش میکشد. بعد، عواملی در اختیارتان خواهد گذاشت که میتوانید هوش سرشار درونیتان را آشکار کنید.»
همه ما در این بازار آشوبزده نیاز به یک راهنما و نقشه راه داریم تا بتوانیم بهسلامت به مقصد برسیم. استیو کیتینگ، نویسندهی وبلاگ «قیف امروز» درباره این کتاب چنین نظری را دارد: «اغلب ما میتوانیم در زندگی به چیزهای زیادی برسیم، کتاب «نبوغ دیوانه» نقشهی راه است برای رسیدن به آنها. کتاب مقدسی برای محقق کردن پدیدهها. به خودتان لطفی کنید و این کتاب را بخوانید، بعدازآن هیچچیز مثل گذشته به نظر نخواهد رسید.»
و رُی وادن، نویسندهی کتاب پرفروش «از پلهها بروید» از نگاه نیویورکتایمز هم با این نظریه موافق است: «این کتاب ساختارهای ذهنتان را تکان خواهد داد، فرضیاتتان را به چالش خواهد کشید و ذهنتان را به سمت روشهای کاملاً جدیدی برای فکر کردن بازخواهد کرد. تمام اینها فقط در فصل اول اتفاق میافتند! گیج استادِ راهنما در مسیر نامعمول به نبوغ کارآفرینانه است.»
ظهور هنر از بین آشوب ذهنی اصطلاحی است که آلن وایس، استاد دانشگاه و نویسندهی کتاب «مشاورهی میلیون دلاری» درباره کتاب گفته است: «کتاب نبوغ دیوانه واقعاً تکاندهنده است؛ شبیه ریختهگری در ذهن نویسنده و خواننده است. جایی که رندی گیج، کاری را که موتزارت و پیکاسو کردند، نمایش میدهد: ظهور هنر از بین آشوب ذهنیشان.»
بخشی از مقدمهی رندی گیج در این کتاب:
همانطور که بین لینکهایی در مورد خلاقیت و بیماری روانی میگشتم، چشمم خورد به مطلبی در ویکیپدیا که میگفت: «گفته میشود اشخاص روانی قابلیت دیدن دنیا از نگاهی نو و بدیع رادارند، به معنی واقعی کلمه چیزهایی میبینند که بقیه نمیتوانند ببینند.» خب البته کارآفرینان، روانی نیستند. ما فقط قابلیت دیدن دنیا از نگاهی نو و بدیع راداریم، به معنی واقعی کلمه چیزهایی میبینیم که بقیه نمیتوانند. راستی، یکلحظه صبر کنید… ما بهعنوان کارآفرین، ساختهشدهایم تا چیزها را تغییر دهیم، با قوانین خودمان زندگی کنیم و از همه مهمتر، چیزهای جدید خلق کنیم. نبوغ ما بیشتر، موقعِ خلقِ چیزهای جدید، خودش را نشان میدهد. به همین خاطر است که بهشدت، منتظر تماشای افتتاحیهی عرضهی محصولات «استیو جابز» بودیم، به تبلیغات بین مسابقه بیشتر از خودِ فوتبال اهمیت میدهیم و وقتی چشممان به کیک استارتر یک گجت دلربای جدید میافتد، هوش ازسرمان میرود. ما نبوغ را در عمل میبینیم. این کتاب سه بخش است: کتاب اول نگاهی میاندازد به مسیری که طی شد تا بهجایی برسیم که الآن قرار داریم؛ بر اینکه تلاقی فرضیات اشتباه، الگوهای رفتاری نامناسب و تفکر گَلِهای چگونه روی ذهن ما اثر گذاشت و به ما اجازهی قبول میانمایگی و معمولی بودن را داد.
کتاب دوم دربارهی پیشرفتهای فوقالعاده عظیمی است که در دهههای بعدی با آنها روبهرو میشویم. با دیدی به جلو و پیشبینی آینده، چالشهای اساسی آتی را شناسایی خواهیم کرد. چالشهایی که بهترین فرصتهارادرتاثیرگذارترین و تفکربرانگیزترین شکل، در اختیارمان خواهند گذاشت. درنهایت، کتاب سوم: مجموعهای ست درهم از ایدههایی که وادارتان میکند در چیزی که به آن فکر میکنید، تأملکنید.
هر بخش از کتاب را هر زمان که احتیاج داشتید، مطالعه کنید؛ ولی بدانید چیزی که در کل این بخشها ثابت است، واقعیتی است از این دنیا که میگوید برای تبدیلشدن به کارآفرینی موفق چگونه باید فکر کنید؟
بعضی از خوانندگان کتابهای موفقیت بازاری! شاید به حیرت بیفتند از اینکه چقدر راه را اشتباه رفتهاند. دنیای واقعی کسبوکار، بین پیشرفتهای خیرهکننده و دلشکستگیِ شکست در نوسان است. دنیایی است پر از ترس و تردید، لهلهزدن برای حقوق و دستمزد، زحمت کشیدن برای جمعکردن پول و تقلا برای ماندن.
من اینجا هستم تا به شما بگویم رسیدن به اوج و در اوج ماندن، اصلاً بدیهی و حتمی نیست. ولی اگر دوست دارید برای رسیدن به موفقیت، اقدامی کنید و حاضرید هزینهاش را بپردازید، باید گفت در دسترس است. راحت نیست؛ ولی ارزشش را دارد. رندی گیج سندیهگو، کالیفرنیا
بخشی از کتاب:
کارآفرینی استعدادی هنری است، چون در آن چیزهایی خلق میشوند که قبلاً هیچوقت به وجود نیامدهاند.
ما کارآفرینان، مثل همهی هنرمندان واقعی، هنرمان را برای پول یا شهرت عرضه نمیکنیم، این کار را فقط به این خاطر میکنیم که ناگزیر به انجامش هستیم.
البته مشکلی نداریم که میلیاردر شویم و تصویرمان بیاید روی جلد مجلات. ولی میخواهیم کارمان را انجام دهیم؛ چه ثروتمندمان بکند، چه نکند.
یک جای خالی در روح ما هست و فقط وقتی پر میشود که ما مسائل و چالشها را حل کنیم، راهحلی طراحی کنیم، محصولی را توسعه دهیم، بازاری ایجاد کنیم، فرآیندی نوآورانه به وجود آوریم و شغلی ایجاد کنیم.
این یکجور تمایل است که همهی مردم حسش نمیکنند. درواقع، اکثریت حس نمیکنند.
اغلبِ مردمی که میروند سرکار، از این راضیاند که متعادل هستند و به نظر میرسد صلاحیتدارند و اخراج نمیشوند.
وقتی چیزی را به وجود میآورند که آن چیز میتواند یک پیتزافروشی باشد یا فیلمنامهای علمی-تخیلی، یا فروشگاهی برای مشتریان خاص، در آن نهایت تلاش به خرج داده میشود تا همرنگ جماعت باشد.
کارآفرینان واقعی و کارمندان رویایی که شبیه آنها فکر میکنند، علاقهای ندارند به پیروی از جمع. آنها باید جمع را رهبری کنند، نه به خاطر خودشان یا برای مقام و موقعیت، بلکه به این خاطر که نمیتوانند به روش دیگری کار کنند.
این کتاب، فراخوانی است برای گسترش دادن محدوده و فرایند تفکر که نظم و انضباط هنری به وجود میآورد و ما اسمش را میگذاریم نوآوری، تخریب بازار، محصولاتی با رشد غیرمنتظره، بازاریابی درخشان، بازسازی صنعت و برندسازی ماندگار.
این کار میطلبد که از خودِ امروزتان فراتر بروید. شناخت، تجزیهوتحلیل و سنجش کمیتها و عدد و رقمها، فرآیندی آموختنی است که کارآفرینان موفق برای ساختن نتایجی استفاده میکنند که فقط ما (بهعنوان کارآفرینها) میتوانیم به وجودش آوریم.
ذهنیت آنان با امکان، عجین شده؛ از گفتن «نه» ابا دارند و هنرشان را برای استفادهی ما بر ما میگشایند.
این درسی است که من شخصاً از یک ساعتساز دیوانه یاد گرفتم. در دههی ۱۹۹۰در حال برگزاری یک گردهمایی کارآفرینی در مرکز اروپا برای آقای «نیکلاس هایک»، کارآفرین و بنیانگذار قدرتمند برند سوآچ بودم.
آن زمان او احتمالاً در اواسط دههی هفتاد زندگیاش بود و بهتنهایی کل صنعت ساعتسازی سوئیس را نجات داده بود و مولتیمیلیاردر محسوب میشد؛ ولی هیچکدام از این عناوین بههیچوجه راضیاش نمیکرد.
در کنفرانس مطبوعاتی که برای آن همایش برگزار میکردیم، یک خبرنگار جوان از «هایک» پرسید که او کِی تصمیم دارد بازنشسته شود؟
«هایک» طوری نگاهش کرد که انگار توهینی نابخشودنی کرده بود. بعد، با بدخلقی و خشم گفت: کارآفرینان، هنرمند هستند و هنرمندان هیچوقت بازنشسته نمیشوند!
در آن لحظه دو واقعیت مهم را درک کردم.
اول اینکه فهمیدم باید بقیهی عمرم را با این حسرت سر کنم که کاش من اولین نفری بودم که آن جمله را میگفت.
دوم اینکه من حالا برای توجیه احساس وحشت و نگرانیام، یک دلیل داشتم بههرحال «هایک» هیچوقت بازنشسته نشد. در سال ۲۰۱۰به شکل غیرمنتظرهای درحالیکه در دفتر مرکزی شرکت سوآچ سخت مشغول کار بود، به خاطر نارسایی قلبی درگذشت.
درنهایت، این کتاب، فراخوانی است برای رهبری؛ برای ایدههای جدید و تازه در مسیر خلق هنر.
فایل صوتی این کتاب با قطعاتی از موسیقی کلاسیک باخ تزیینشده است. تا شمارا برای تمرکز بیشتر یاری میدهد.
فرقی نمیکند شما در چه حوضهای فعالیت میکنید این کتاب برای آینده کسب کار شما ضروری است. جهت کپی مطلب از ctrl+A استفاده نمایید نماید |