روششناسی ملاصدرا در مسئله علم الهی WORD
روششناسی ملاصدرا در مسئله علم الهی WORDفصل اول: مبادی تصوری و تصدیقی روششناسی علمی و فلسفی 5 روششناسی در علوم تجربی و علوم انسانی 9 رابطه روش با فلسفه، معرفتشناسی و هستیشناسی 10 پ- تحقیقات همبستگی یا همخوانی 14 ت- تحقیق علّی یا پس از وقوع 15 سیر تطور تاریخی رویکردهای روششناختی در تفکر فلسفه اسلامی و غربی 15 الف- روش فلسفی در تفکر اسلامی 18 ب- تطور روششناختی از تفکر مسیحی تا فلسفه مدرن 23 فصل دوم: روششناسی فلسفه ملاصدرا 40 دیدگاههای مختلف در خصوص روش صدرالمتألهین 41 روش میانرشتهای صدرا و تلفیقی از سه منبع معرفتی عرفان، قرآن و برهان 45 استفاده صدرا از منابع معرفتی مختلف (مقام گرداوری و یا مقام داوری) 65 استفاده روشمند و کثرت گرایانه از آراء اندیشمندان سلف 68 روش تشکیکی و تعلیمی ملاصدرا 70 ب- روش تشکیکی صدرا در تبیین مسائل فلسفی 71 فصل سوم: نقد و بررسی آراء منتقدین روش فلسفی حکمت متعالیه 75 الف- منتقدین به اصل فلسفه و متعاقباً تخطئه مبنای فکری صدرا 77 1- مخالفین اصل فلسفه و تفکّر عقلانی 77 ب- منتقدین آراء اصلی صدرالمتألهین و رد مبانی حکمت متعالیه 78 ت- پیروان حکمت متعالیه و منتقدان به برخی آراء فرعی صدرا 80 ث- منتقدین به روش و متدلوژی اندیشه فلسفی صدرا.. 81 مبانی فکری منتقدین روش فلسفی صدرالمتألهین 82 الف- حجیت عقل فطری و چگونگی پیدایش معرفت 82 ت- اولویت«تذکر» و نفی عقل فلسفی 89 ث- رابطه عقل و وحی در مکتب تفکیک 92 ج- رابطه مکتب تفکیک و اخباریگری 94 چ- مفتاح، مصباح یا میزان بودن عقل و رابطه ایمان و عقل در کسب معرفت 95 عقل از منظر دیگر منتقدان صدرا 96 نقدهای پیرامون اصول روششناختی صدرا 97 اصل اول: روش میانرشتهای صدرا و تلفیقی از سه منبع معرفتی عرفان، قرآن و برهان 97 الف- لزوم تفکیک بین علوم بشری با علوم الهی 98 ب- استدلال بر تباین کلی فلسفه و شریعت 101 1-فلسفه از حوزۀ جغرافیایی بیگانه به حوزۀ مسلمانان راه یافته است. 101 3-مباینت دستاوردهای فلسفی با معارف الهی 110 پ- پرهیز از تأویل و تفسیر به رأی 111 مسئله مواجه خالیالذهن، با متون دینی 114 تفکیک علوم خطاپذیر بشری با وحی معصوم الهی 115 اختلافنظر فلاسفه با ظاهر قرآن 115 ت- خطای روششناختی در استفاده از قرآن و عرفان در مقدمات برهان 116 ث- عدم امکان جمع سه منبع معرفتی در عرض یکدیگر 117 اصل دوم: استفاده از قرآن و عرفان در مقام داوری و مقدمات برهان 118 اصل سوم: استفاده هدفمند از آراء اندیشمندان سلف 118 اصل چهارم: رویکرد تعلیمی و تشکیکیدر تبیین آراء خود 122 الف- تغییر نظرات فکری ملاصدرا در طول زمان 123 ب- طرح نظریات بر اساس مبانی مختلف 124 پ- تلاش برای نگارش یک دوره فلسفه 124 بررسی علت برخی بی نظمی ها در تدوین اسفار 124 فصل چهارم: تطبیق اصول چهارگانه روششناختی اندیشه صدرا با مسئله علم الهی 127 استفاده هدفمند از آراء اندیشمندان سلف 128 بیان آراء دیگران با ذکر صاحبان آراء 129 نقد و بررسی روشمند آراء بر اساس مبانی فکری هر نظریه 130 اصلاح و ویرایش آراء بهمنظور برگزیدن جنبههای قابلقبول آراء 131 نقد و بررسی روشمند آراء بر اساس مبانی فکری هر نظریه 132 اصلاح و ویرایش آراء بهمنظور برگزیدن جنبههای قابلقبول آراء 132 نقد و بررسی روشمند آراء بر اساس مبانی فکری هر نظریه 133 اصلاح و ویرایش آراء بهمنظور برگزیدن جنبههای قابلقبول آراء 134 نقد و بررسی روشمند آراء بر اساس مبانی فکری هر نظریه 135 اصلاح و ویرایش آراء بهمنظور برگزیدن جنبههای قابلقبول آراء 136 نقد و بررسی روشمند آراء بر اساس مبانی فکری هر نظریه 137 اصلاح و ویرایش آراء بهمنظور برگزیدن جنبههای قابلقبول آراء 140 نقد و بررسی روشمند آراء بر اساس مبانی فکری هر نظریه 143 اصلاح و ویرایش آراء بهمنظور برگزیدن جنبههای قابلقبول آراء 144 7-خداوند به معلول اول علم تفصیلی و به ماسوای آن علم اجمالی دارد 145 نقد و بررسی روشمند آراء بر اساس مبانی فکری هر نظریه 146 اصلاح و ویرایش آراء بهمنظور برگزیدن جنبههای قابلقبول آراء 147 نقد و بررسی روشمند آراء بر اساس مبانی فکری هر نظریه 149 اصلاح و ویرایش آراء بهمنظور برگزیدن جنبههای قابلقبول آراء 151 روش میانرشتهای صدرا و تلفیقی از سه منبع معرفتی عرفان قرآن و برهان 156 چگونگی استفاده صدرا از منابع معرفتی مختلف (مقام گرداوری و یا مقام داوری) 158 استفاده روشمند و کثرت گرایانه از آراء اندیشمندان سلف 160 بیان آراء دیگران با ذکر صاحبان آراء 160 نقد و بررسی روشمند آراء بر اساس مبانی فکری هر نظریه 160 اصلاح و ویرایش آراء بهمنظور برگزیدن جنبههای قابلقبول آراء 161 روش تعلیمی و تشکیکی ملاصدرا بر اساس مبنای قوم و اصالت وجود 161
مقدمه و ضرورت تحقیق حکمای پیش از صدرا بهصورت محدود از قرآن و عرفان در تأیید نظریات فلسفی خود استفاده مینمودند، اما این جریان در دوران سهروردی گرایشهای عرفانی شدیدتری پیدا نمود، تا آنکه ملاصدرا و پیروان وی قائل به تلفیق و پیوستگی جداناپذیر عرفان، قرآن و برهان گردیدند، این اصل روششناختی صدرا طی ادوار مختلف موافقان و مخالفانی پیدا نمودو نزاع بین ایشان در خصوص روش فلسفی صدرا همواره یکی از موضوعات پر چالش فلسفه اسلامی بوده است، در این نوشتار ضمن کشف اصول روششناختی حاکم بر اندیشه صدرا به دنبال تحلیل و بررسی آراء منتقدان روش فکری صدرا میباشیم، تا مشخص نماییم که آیا صدرا دچار تهافت، التقاط، انتحال بوده و یا آنکه با نظمی هدفمند به دنبال تلفیق ساختاریافتهی سه منبع معرفتی مزبور و آراء پیشینیان خود بوده است. پس از کشف، و بررسی اصول روششناختی صدرا اصول مزبور را بر اساس نظریه علم الهی واجب تعالی به ماسوا پیش از خلقت مورد تحقیق و بررسی قرار میدهیم. نحوه استفاده صدرا از آیات قرآن و اندیشههای عرفانی و برهان فلسفی در تبیین علم واجب تعالی به چه شکل و سیاقی بوده است ؟ آیا بهرهگیری ملاصدرا از عرفان و قرآن در ارائه مباحث فلسفی(ازجمله علم الهی)، بهرهگیری فلسفی است یا عرفانی و یا قرآنی؟ آیا ملاصدرا بین این سه (قرآن، عرفان و برهان) تلفیقی هدفمند برقرار کرده است یا دچار التقاط و امتزاجی از هم گسیخته شده است؟ آیا استفاده ملاصدرا از قرآن، عرفان در اندیشههای فلسفی خود منتج به بیاعتبار نمودن اجزاء استدلال گردیده است؟ روش ملاصدرا در رابطه با رویکرد عرفا در بحث علم الهی چه بوده است؟ در مواجهه با ادله نقلی چه بوده است؟ صدرا در تبیین نظریه علم الهی تا چه حد متأثر از آراء و اندیشمندان سلف بوده است؟ پیوستگی و عدم جدایی قرآن، عرفان و برهان. ملاصدرا برهان و عرفان را هیچگاه قابل انفکاک از قرآن نمیداند و تلاش میکند تا این مطلب را در تمامی آثارش نشان دهد. تأثیر تفکرات حکمی و عرفانی اندیشمندان پیش از صدرا بر نظریه علم الهی وی. استفاده استشهادی صدرالمتألهین از آیات قرآن و اندیشههای عرفانی در موضوع علم الهی در ارتباط با عدم انفکاک حکمت و دین. ملاصدرا با دو روش سلبی (تحلیل انتقادی) نسبت به رویکرد اندیشمندان سلف، و روش ایجابی (پذیرش آراء اندیشمندان سلف پس از تحلیل آنها)، با روش مطالعات میانرشتهای (نه حصرگرایی روششناختی یا تتبع چند رشتهای به نحو امتزاج و التقاط و...)، آراء و رویکردهای عرفانی، برهانی و نقلی سایر اندیشمندان را در فلسفه خویش هضم کرده و در مباحث و مسائل مختلف فلسفی تئوریزه فلسفی نموده است. روش تحقیق بهصورت کتابخانهای و به نحو توصیفی-تحلیلی است. برای یافتن روش ملاصدرا سعی شده است به کتابهای اصلی ایشان رجوع شده و سپس به مفسرین و شارحان آنها در این زمینه رجوع شود. در خصوص رابطه عرفان، قرآن و برهان مقالات متعددی منتشر شده است، اما در خصوص روششناسی صدرا شاید بتوان دو یا سه کتاب مشخص را بیان نمود که در این خصوص نگارش شدهاند، که البته برخی به روش صدرا در بهکارگیری از آیات و روایات پرداختهاند، اما دکتر قراملکی در کتابی با عنوان روششناسی صدرا بحث جامعی در این خصوص ارائه نمودهاند، که البته سعی شده است این پایاننامه با رویکردی متفاوت از نوع نگارش کتاب مذکور تنظیم گردد، این تفاوت را میتوان در استخراج اصول چهارگانه روش فلسفی صدرا، بررسی و نقد منتقدین اصول استقصا شده و مواجهه متفاوت با مسئله علم الهی مشاهده نمود. ساختار تحقیق شامل چهار فصل زیر میباشد: مبادی تصوری و تصدیقی روششناسی علمی و فلسفی؛ روششناسی اندیشه ملاصدرا؛ نقد و بررسی آراء منتقدین روش فلسفی حکمت متعالیه؛ تطبیق اصول چهارگانه روششناسی اندیشه صدرا با مسئله علم الهی میباشد. در این پایاننامه برای یکنواخت شدن متن سعی شده است تمامی نقل قول ها و عباراتی که از دیگران بیان گردیده است در صورتی که متن آن عربی بوده بهصورت ترجمه فارسی در متن آورده شده و مواردی که اهمیت آن زیاد است، متن عربی آن در پاورقی ذکر گردد. فصل اول: مبادی تصوری و تصدیقی روششناسی علمی و فلسفی بهمنظور برداشت صحیح از بحث روششناسی، لازم است قبل از ورود به بحث روششناسی ملاصدرا ابتدا در این فصل به کلیاتی در باب روش وروششناسی اختصاص دهیم، قبل از هر چیز میبایست روشن گردد که علم و فهم یک گزاره دو حیث دارد؛ یکی، علم به مفاهیم گزاره است که این صرف تصور است و دوم، علم به تصدیق گزاره با واقع است. در این فصل مبادی تصوری و تصدیقی روششناسی علمی ازجمله شناخت و جایگاه روش در فرآیند شناخت، تعریف روش و روششناسی و ارتباط آن با دیگر مفاهیم مانند فلسفه علم، هستیشناسی، معرفتشناسی و فلسفه، همچنین مراحل تحقیق، سطوح کاربردی اصطلاح روش، رابطه علوم انسانی با علوم تجربی در حوزه روششناختی و سیر تطور و تحول روششناسی در طول تاریخ علم عنوان میگردد. فلاسفه و دانشمندان برای آگاهی از حقایق و واقعیتهای جهان هستی و کشف حقیقت پدیدهها به منابع و مبانی مختلفی متوسل شدهاند، که از آنها در علوم روششناختی تعبیر به منابع معرفتی مینمایند. بهطورکلی منابع معرفتی را میتوان به چهار گروه کلی تقسیم نمود. عدهای از فلاسفه و دانشمندان عقل را بهوسیلۀ استدلال و برهان، عدهای تجربه را بهوسیلۀ حواس، عدهای قلب و دل را بهوسیلۀ تزکیه آن، عدهای وحی را از طریق کتب آسمانی وعدهای هم همۀ اینها را منبع شناخت دانستهاند.(حافظ نیا، 1384، 5) اما در یک تقسیمبندی کلی منابع شناخت را میتوان بهصورت زیر بیان نمود: بر اساس این شیوه شناخت و دانش از طریق مراجعه به کتب آسمانی و منقولات رسیده از پیامبران و اولیای الهی که صاحب مقامی برین بوده و سخنان ایشان را از دیگر اندیشهها متمایز دانسته و سخنانش را بیهیچ تردید میپذیریم حاصل میگردد. در این شیوه از شهود عارفان تا سحر ساحران را میتوان مدنظر قرارداد و در این جایگاه نهتنها افراد دارای توان ارتباط با این نیروها دارای شناخت بهحساب میآیند، بلکه احراز شناخت نیز بر راهها و شیوههای پر رمز و راز متکی است. (ساروخانی، 1388،ج1، 16) بر این اساس آنچه اهمیت مییابد، منطق و استدلال است. اینها زمانی عنصری را بهعنوان شناخت دانش میپذیرند که بیندیشند و بر این پایه آن را بپذیرند. (همان) این شیوهها، بر مشاهده، تجربه، آزمایش و دیگر شیوههای عینی متکی است آنان که این شیوه را به کار میگیرند دانش را عبارت از مطالعه منظم و عینی پدیدههای تجربی میدانند.(همان،17) اما طرح این موضوع ازآنجا حائز اهمیت است که اندیشمندان، شناخت و شیوههای آن را ازجمله مبادی علم و اهداف آن دانسته و در پی آن روش و روششناسی را مبتنی بر هر علم و اهداف آن تبیین مینمایند. در این راستا لازم است به این نکته توجه شود که وقتی میخواهیم از شناخت و شیوههای آن و بهتبع آن علم و اهداف آن و درنهایت روش و راه دستیابی به هدفهای علم صحبت کنیم ابتدا باید مشخص شود که چه علمی موردنظر است، بهعبارتدیگر چه شناختی مدنظر است، آیا مبنای ما در شناسایی روشهای دستیابی به هدفهای علمی، علوم تجربی است و یا علوم عقلی یا عرفانی و یا بهطورکلی علوم انسانی است؟ و آیا بهطورکلی این دو باهم متفاوتاند یا نه روشهای یکسانی دارند. بهعلاوه حتی ذیل علوم انسانی نیز این اختلاف باید بررسی گردد. روشهایی که در علوم اجتماعی و روانشناسی استفاده میگردد آیا با روشهای علوم دینی و فلسفی یکسان است؟ بهعبارتدیگر، تقسیمبندیهایی که در خصوص روشهای تحقیق در علوم انسانی ذیل بحث روششناسی علوم انسانی صورت میگیرد بسیار متأثر از رویکرد و نحوه مواجهه مکاتب فکری مختلف به رابطه علوم تجربی و علوم انسانی میباشد. رابطۀ بین علوم تجربی و علوم انسانی چگونه است؟ آیا میتوان همان ابزار را که در دانشهای طبیعی به کار گرفته می شود، در دانش انسانی و علوم انسانی نیز بهکار گیریم؟ آیا در قلمرو روشی، نظر دانشمندان علوم انسانی با علوم طبیعی یکی است یا خیر؟ آیا روش پژوهشی در این دو دانش یکی است؟ سؤالات فوق در ادامه این نوشتار مورد تحقیق و بررسی قرار خواهد گرفت. پس از تبیین انواع شناخت حال باید دید منظور از علم و اهداف علم چیست؟ چه چیزی میخواهد مورد شناخت قرار گیرد. برخی دانشمندان معتقدند وظیفه علم عبارت است از ایجاد قوانین کلی که رفتار چیزها یا رویدادهای تجربی را که علم با آنها در ارتباط است در بر گیرد. و بدینوسیله ما را قادر میسازد، تا دانش خود دربارۀ رویدادهای شناختهشده و مجزا را با یکدیگر پیوند دهیم و دربارۀ رویدادهایی که تاکنون برای ما ناشناخته بوده است پیشبینیهای معتبر به عمل آوریم. (همان،19) همانگونه که در تعریف فوق قابلمشاهده است، هدف علم با رویکرد تجربی تبیین شده است، حالآنکه علوم انسانی به علت تأکید بیشازاندازه به تجربه و غفلت از نظریه صدمه دیده است. تنها در سالهای اخیر است که به این حقیقت رسیدهایم که تجربه مرحله کاملی از تکامل علم نیست و نیاز به جهتگیری درزمینۀ نظریهپردازی احساس میشود. پس میتوان گفت هدف نهایی علم، صورتپذیری نظریه است. (دلاور، 1391، 22) با توجه به دو رویکرد فوق و اختلاف بین تجربی انگاری علوم انسانی با رویکردی که علوم انسانی را جدای از علوم تجربی و روشهای آن دانسته و تکیهبر نظریهپردازی و البته بر مبنای روشی علمی دارد، مکاتب و بینشهای مختلفی شکلگرفتهاند. که درمجموع سه نوع بینش را میتوان برشمرد. 1- بینش آنان که همه دانشها را یکی میدانند، شامل کسانی که بر روشهای متکی بر حس، تجربه، و ادراک تأکید دارند. عینت و سنجش پذیری را شرط دانش میدانند. این بینش در اندیشه مکاتبی همچون رفتارگرایان، طبیعتگرایان، مکانیک گرایان، اثباتگرایان، مکتب اثباتی جدید و تجربهگرایی ظهور و بروز نموده است. 2- بینش آنان که بر افتراق مطلق دانشهای طبیعی و انسانی از روزنه روش تأکید میورزند که شامل اصالت تأویل، تاریخ گرایان، پدیدار شناسان و اصحاب مکتب تفهمی میباشد. 3- بینش آنان که دیدی دیالکتیک و تلفیقی دارند. در این گروه، بینشهای کلنگر مطرح است. همانطور که در سه گروه و بینش مذکور میتوان مشاهده نمود رویکرد یکی دانستن و یا ندانستن علوم تجربی با علوم انسانی میتواند سرمنشأ ایجاد روشهای مختلفی در مواجهه با پدیدهها و موضوعات مسئله محور گردد. (ساروخانی، 1388،ج1، 27-60) دستیابی به هدفهای علم یا شناخت علمی میسر نخواهد شد مگر زمانی که با روششناسی درست صورت پذیرد، روش عبارت است از ابزار کسب دانش در معنای وسیعش، روش از لغت «متد» است که از واژۀ یونانی «متا»[1] به معنای «در طول» و «اودوس»[2] یعنی «راه» گرفته شده و مفهوم آن در «پیش گرفتن راهی» برای رسیدن به هدف و مقصودی با نظم و توالی خاص است. روش به سه معنا اطلاق میشود: مجموعه طرقی که انسان را به کشف مجهولات و حل مشکلات هدایت میکند؛ مجموعه قواعدی که برای بررسی و پژوهش استفاده میشوند؛ مجموعه ابزار یا فنونی که آدمی را از مجهولات به معلومات راهبری مینمایند. (همو،1375،24) طبق علم معناشناسی، واژگان در ارتباط با دایرهای از واژههای نزدیک به آن معنا و مفهوم پیدا میکند؛ لذا لازم است ارتباط روش و روششناسی با برخی مفاهیم دیگر مورد بررسی قرار گیرد.
[1] meta [2] odos جهت کپی مطلب از ctrl+A استفاده نمایید نماید |