چکیده
چارچوبهای نگرشی در هر جامعهای متاثر از
پیشینه تاریخی، بن مایههای ارزشی، مبانی هویتی و کیفیت مناسبات در تمامی
ابعاد آن است. در بطن چنین چارچوبی است که نگاه به خود شکل میگیرد. در عین
حال در بستر این کلیت است که تعریف از فراخور نیز تجلی مییابد. فرهنگ
بطور اعم و فرهنگ استراتژیک بطور اخص نیز از جمله عوامل داخلی شکل دهنده به
مبانی هویتی هر بازیگر در عرصه روابط بین الملل میباشدکه میتواند کنش و
واکنش یک کشور را در عرصه سیاست خارجی رقم بزند. مولفه فرهنگ استراتژیک
توانایی تاثیر گذاری بر نگرش نخبگان و دولتمردان و همچنین جامعهی یک کشور
را داشته و همچنین از این قابلیت نیز برخوردار میباشد که نحوهی عملکرد
آنها را در عرصه های مختلف تعیین نماید. بدین ترتیب شناسایی مولفه های شکل
دهنده به مبانی هویتی یک کشور و از آن جمله فرهنگ استراتژیک کشورها کمک
بسیار موثری در فهم چرایی کنش کشورهای مختلف- از جمله قدرتهای بزرگی چون
ایالات متحده آمریکا و چین- بدست خواهد داد. لذا پژوهش حاضر با بدیهی
انگاشتن و مفروض قرار دادن تاثیرگذاری این مولفه ها بر سیاست خارجی کشورها،
تلاش خواهد داشت با شناسایی و احصاء مولفه های شکل دهنده به فرهنگ
استراتژیک ایالات متحده آمریکا که دارای ویژگی تهاجمیاند و چین که دارای
خصلت تدافعی است و مقایسه آنها به فهم نحوه تاثیرگذاری این مولفه ها بر کنش
و عملکرد آنها در یکی از حساس ترین و مهمترین مناطق جهان یعنی خاورمیانه
بپردازد.
واژگان کلیدی: فرهنگ استراتژیک، سیاست خارجی، امریکا، چین، خاورمیانه
فهرست مطالب
کلیات تحقیق 8
1. طرح مسئله. 9
2. سوال یا سوالات تحقیق. 11
3. فرضیه یا فرضیه های تحقیق. 11
4. تعریف مفاهیم و متغیرها11
1-4- متغیرها13
2-4- شاخص های متغیرها14
5. ضرورت انتخاب موضوع. 15
6. اهداف تحقیق. 15
7. سوابق پژوهش... 16
8. جنبه های نوآوری و بدیع بودن موضوع. 19
9. موانع، مشکلات و محدودیتهای پژوهش... 19
10. روش گردآوری اطلاعات.. 19
11. روش پژوهش... 19
12. سازماندهی پژوهش... 20
فصل اول : چارچوب نظری(نظریه سازه انگاری) 22
مقدمه. 23
الف) فرهنگ و نظریات رئالیستی و لیبرالیستی. 23
ب) فرهنگ در مکتب انگلیسی. 25
ج) فرهنگ در نظریات انتقادی. 27
د) فرهنگ در نظریه سازه انگاری. 29
فصل دوم: فرهنگ استراتژیک امریکا 43
مقدمه. 44
1- سطح ملی.. 44
1-1- امنیت مطلق. 44
2-1- احساس ویژه بودن و استثناگرایی.. 46
3-1- کشش دائمی میان انزواگرایی و جهان گرایی.. 48
4-1- باور به قدرت مطلق امریکا49
5-1- باور به رسالتی تاریخی در رهبری جهان. 51
6-1- اداره جهان بر اساس ارزش های لیبرال دموکراسی.. 52
7-1- گرایش به تمرکز زدایی.. 54
8-1- رویکرد عملگرایانه به حقوق بین الملل.. 55
2- سطح نظامی.. 56
1-2- جنگ به منزله جنگ صلیبی.. 56
2-2- آستانه پایین تحمل آسیب... 57
3-2- اعتقاد راسخ به فناوری.. 58
4-2- ادامه دادن جنگ تا تسلیم بی قید و شرط دشمن.. 59
5-2- گرایش به پیروزی و حل و فصل سریع منازعه. 60
فصل سوم: تاثیر فرهنگ استراتژیک امریکا بر سیاست خارجی آن در خاورمیانه 64
1- سیاست خارجی امریکا در خاورمیانه. 65
2- فرهنگ استراتژیک و سیاست خارجی امریکا در خاورمیانه. 69
1-2- اشاعه دموکراسی و ارزش های لیبرالیستی در منطقه. 69
2-2- تعهد و التزام ویژه به اسرائیل.. 77
3-2- عامل نفت... 89
فصل چهارم: فرهنگ استراتژیک چین 97
مقدمه. 98
فرهنگ استراتژیک چین. 101
1- فرهنگ استراتژیک ملی چین. 101
1-1- صلح امری با ارزش.. 102
2-1- برتری فرهنگی چین (استثناگرایی چینی)105
3-1- جایگاه ملی چین، بعنوان پادشاهی میانه108
4-1- لزوم اتحاد در داخل و رهایی از مداخلات خارجی.110
5-1- مخالفت با هژمونی. 112
6-1- گرایش به تمرکز گرایی در عرصه تصمیم گیری. 114
7-1- مخرب و هزینه بر بودن جنگ... 116
8-1- بی اعتمادی به سایر کشورها117
2- سطح نظامی.. 119
1-2- ادراک تهدید. 119
2-2- رسیدن به اهداف، هدف استراتژی. 120
3-2- حفاظت از تمامیت ارضی چین. 122
4-2- مخالفت با حمله به سایر کشورها124
5-2- جنگ عادلانه125
6-2- دفاع فعال. 127
فصل پنجم: فرهنگ استراتژیک و سیاست خارجی چین در خاورمیانه 132
گفتار اول: فرهنگ استراتژیک و سیاست خارجی چین. 133
گفتار دوم: فرهنگ استراتژیک و سیاست خارجی چین در خاورمیانه. 144
فصل ششم: مقایسه فرهنگ استراتژیک چین و امریکا 159
مقدمه. 160
1- مقایسه فرهنگ استراتژیک چین و امریکا161
1-1- استثناگرایی.. 162
2-1- هژمونیک محور بودن. 167
3-1- گرایش به تمرکز گرایی یا تمرکز زدایی.. 170
4-1- فرهنگ استراتژیک تهاجمی و تدافعی.. 172
نتیجه گیری 176
منابع و مآخذ 188
منابع فارسی.. 188
منابع لاتین. 196
کلیات تحقیق
1. طرح مسئله
فرهنگ و تفاوتهای فرهنگی همواره در سراسر
تاریخ، شالوده و اساس رفتار انسان را تشکیل داده است. لذا، اگر بپذیریم که
فرهنگ در سطحی فراگیر حایز اهمیت است، بی تردید باید در شکل دادن به
فرآیندها و ایجاد و تعمیق امنیت ملی نیز مهم باشد. از این روی، تجزیه و
تحلیل رفتار استراتژیک کشورها از زاویه ادراکات و اندیشه های استراتژیست ها
و ملت آنها از اهمیت خاصی در ادبیات روابط بین الملل برخوردار است. گرچه
به ظاهر دولت ها بر اساس وجود منافع متعارض به صف آرایی در مقابل یکدیگر
پرداخته و در شرایط همسویی منافع مبادرت به همکاری با یکدیگر می نمایند و
ما هریک از موقعیت های مذبور را در چارچوب علائق اقتصادی، سیاسی و امنیتی
تبیین و تفسیر میکنیم ولی در اکثر مواقع عملا این موقعیت ها نشات گرفته از
یک سلسله ارزش ها، هنجارها، نمادها و اعتقادات می باشند. لذا ویژگی های
فرهنگی و هنجاری مشخص هر جامعه، تعیین کننده رفتار بازیگران در آن جامعه
اند و این ویژگی های متفاوت فرهنگی دولت ها سبب میگردد تا از واقعیت های
استراتژیک مشابه برداشت های متفاوتی صورت گیرد. این موضوع یعنی، تعامل
فراوان مباحث فرهنگی و روابط بین الملل، برخی از محققان را به سوی این ایده
سوق داد که ملت یک نظام فرهنگی است و روابط بین الملل نیز چیزی جز تعامل
میان نظامهای فرهنگی نمیباشد. در حالیکه سنت غالب رئالیستی روابط بین
الملل معتقد است همه رفتار های انسان مشمول منطق سیاست قدرت در نظام بین
الملل است، دشوار است که به جهان بنگریم ولی اهمیت فرهنگ را نبینیم. فرهنگ
میتواند به ما کمک کند بفهمیم چرا انسانها این گونه رفتار میکنند و چه
شباهتها و تفاوتهایی بین آنها وجود دارد. مطالعه جوامع نیز نشان میدهد
که بسیاری از تصمیمات دولتی تحت تاثیر فرهنگ کشورها بطور عام و فرهنگ
استراتژیک آن کشور بطور خاص، شکل می گیرند. لذا شاید بتوان گفت این امر یکی
از مهمترین موضوعات فهم چرایی رفتار استراتژیک کشورهاست. بسیاری از نظریه
پردازان روابط بین الملل نیز بر این باورند که چنانچه تحلیلگر استراتژیک
بخواهد سیاست خارجی کشورها را صرفا بر مبنای عوامل ساختاری و مادی و مقوله
هایی از این دست تحلیل نماید چنین تحلیلی نمیتواند قرین موفقیت باشد. از
این روی برای چندین دهه است که اندیشمندان حوزه روابط بین الملل به مطالعه
فرهنگ استراتژیک به عنوان یکی از مهمترین موضوعات تحلیلی برای تبیین سیاست
خارجی کشورها پرداختهاند. این در حالی است که تا پیش از دهه 1970 توجه
زیادی به این موضوع وجود نداشت. این علاقه سیاسی احیا شده در تشخیص
انگیزهها، منافع و انگارههای فرهنگی در سیاست خارجی کشورهای قدرتمندی
مانند امریکا و چین اتخاذ نگاهی عمیقتر به فرهنگ استراتژیک را در زمان
کنونی ضروری ساخته است. لذا شناخت صحیح فرهنگ استراتژیک می تواند در نوع
استراتژی تهاجمی و حتی تدافعی یک کشور در قبال تهدیدات دشمنان موثر باشد.
علاوه برآن مطالعه فرهنگ استراتژیک کشورها میتواند به درک طبقه بندی سیاست
خارجی کشورها به صورت پاراگماتیک، ایدئولوژیک، اسلامی، مسیحی، دموکراتیک،
کثرتگرا و جز اینها کمک کند. چرا که رفتار دولتها در سیاست خارجی، تا
حدود زیادی بستگی به نوع فرهنگی است که در خود درونی کردهاند و تجلی گاه
تاثیر گذاری مولفههای شکل دهنده به فرهنگ استراتژیک کشورها در رابطه با
سیاست خارجی آنهاست که موضوعیت مییابد. از این رو با توجه به اهمیت موضوع و
با توجه به اینکه شناخت فرهنگ استراتژیک دو قدرت بزرگ جهانی یعنی چین و
امریکا از اهمیت بسزایی در عرصه بین المللی برخوردار است، ما در این پژوهش
تلاش خواهیم داشت ضمن بازشناسی مولفه های شکل دهنده به فرهنگ استراتژیک
کشورهای مذبور، تاثیر این مولفهها را در سیاست خارجی آنها در یکی از
مهمترین مناطق دنیا، یعنی در زیرسیستم منطقه خاورمیانه مورد مداقه و بررسی
قرار دهیم. چراکه این منطقه با داشتن بیشترین ذخایر انرژی در جهان همواره
مورد توجه قدرتهای بزرگ بوده است. بطوریکه در برخی از نظریات از این منطقه
تحت عنوان قلب زمین یاد شده است. لذا اهمیت ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک
این منطقه سبب گردیده است که الگویی از سیاست ها و رفتارهای رقابتی در میان
قدرتهای بزرگ به منظور تسلط بر این منطقه شکل گیرد که این امر خود
میتواند برگرفته از فرهنگ استراتژیک و هویتی باشد که یک قدرت بزرگ برای
خود تعریف مینماید، باشد. لذا ما در این پژوهش تلاش خواهیم داشت که این
موضوع را با بیانات و اقدامات دولتمردان کشورهای مذبور مستندسازی نموده و
در نهایت امر به مقایسه فرهنگ استراتژیک دو کشور یاد شده که منجر به اتخاذ
سیاستهای متفاوتی میشوند، بپردازیم.
2. سوال یا سوالات تحقیق
سوال اصلی: فرهنگ استراتژیک امریکا و چین از چه مولفههایی تشکیل شده است؟
سوال فرعی: فرهنگ استراتژیک امریکا و چین چه تاثیری بر سیاست خارجی آنها در خاورمیانه داشته است؟
3. فرضیه یا فرضیه های تحقیق
فرضیه اصلی: فرهنگ استراتژیک امریکا تحت
تاثیر مولفه هایی در دو سطح ملی( همچون: گرایش به استفاده از زور برای کسب
اهداف ملی، استثناگرایی، باور به قدرت مطلق آمریکا و ...) و سطح
نظامی(همچون شیوه های جنگیدن این کشور) شکل گرفته است که دارای ویژگی تهاجم
محور می باشد و فرهنگ استراتژیک چین نیز در عین صلح دوستی و مصالحه جویی
ناشی از سنت کنفوسیوسی، تحت تاثیر سیاست قدرت (رئالیسم) است و دارای ویژگی
دفاع محور و تدافعی میباشد.
فرضیه فرعی: فرهنگ استراتژیک امریکا و چین، موجب شکل گیری الگوی رقابت در سیاست خارجی آنها در خاورمیانه شده است.
4. تعریف مفاهیم و متغیرها
فرهنگ استراتژیک: بطور کلی هیچ گونه
اجماعی در مورد تعریف دقیق و ویژگی های فرهنگ استراتژیک حاصل نشده است.
آلموند و وربا برای اولین بار مفهوم فرهنگ استراتژیک را در سال 1960 توسعه
دادند و فرهنگ سیاسی را بصورت مجموعه ای از عقاید و ارزشهای یک جامعه که به
سیستم سیاسی مربوط می شود تعریف کردند(لنتیس،2005 :2) در سال 1977 اسنایدر
بحث فرهنگ سیاسی و فرهنگ استراتژیک را به حوزه مطالعات امنیتی مدرن آورد.
اسنایدر معتقد است فرهنگ استراتژیک را میتوان بصورت مجموعه ای از ایده ها،
واکنش های احساسی و الگوهای رفتار عادتی دانست که اعضای جامعه استراتژیک
در آن اشتراک دارند.کالین گری در تعریف دیگری فرهنگ استراتژیک را به عنوان
شیوه تفکر وعمل در رابطه با زور بررسی می کند که از ادراک تجربیات تاریخی
ملی و اشتیاق برای داشتن رفتاری مسئول در عرصه بین الملل ناشی می شود.
اسنایدر و گری بیان داشتند که فرهنگ استراتژیک می تواند تاثیراتی نیمه
پایدار بر سیاست امنیتی کشورها داشته باشند. (مارگارس،2004 :5) در مجموع به
نظر می رسد که موضوع اصلی فرهنگ استراتژیک توضیح عوامل فرهنگی موثر در
انتخاب استراتژی ها و بررسی چگونگی استفاده از زور می باشد.
خاورمیانه: به منطقهای گفته میشود که
سرزمینهای میان دریای مدیترانه و خلیج فارس را دربر گرفته و از لحاظ
موقعیت جغرافیایی در مرکز تقاطع سه قاره اروپا، آسیا و آفریقا قرار دارد به
طوری که از کشور ترکیه به اروپا و از سرزمین مصر به قاره آفریقا متصل است.
اصطلاح خاورمیانه که به صورت تحت اللفظی «شرقِ وسط» ترجمه شده است، یک
اصطلاح قراردادی وضع شده از سوی کشورهای اروپایی در کمتر از یک قرن پیش
یعنی زمانی که اروپاییان در مرکز قدرت جهان قرار داشتند، میباشد. آنها
منطقه خاور (شرق) را بر اساس جهت و فاصله (دور یا نزدیک بودن به اروپا)
نگریسته و بر همین اساس قاره آسیا را به خاور دور، خاور نزدیک و خاور میانه
نامگذاری کردند. در گذشته کشورهایی که در حوزه خاورمیانه جای میگرفتند
عبارت بودند از امارات متحده عربی، ایران، بحرین، عراق، عربستان سعودی،
عمان، قطر، کویت، یمن، اسرائیل ولی امروزه با قرارگیری کشورهای خاور نزدیک
همچون ترکیه، سوریه، لبنان، فلسطین، اردن و مصر، در حوزه کشورهای
خاورمیانه، چیزی به نام خاور نزدیک عملاً رایج نمیباشد. در مجموع، در مورد
محدوده و قلمروی جغرافیایی، ترکیب و تعداد کشورهای آن اختلاف نظر وجود
دارد. برخی جغرافیدانان کشورهای شمال و شرق آفریقا همچون لیبی، تونس،
الجزایر و مراکش را به سبب وابستگی شدید تاریخی و فرهنگی جزو کشورهای
خاورمیانه میدانند. سودان، موریتانی و سومالی نیز از کشورهایی هستند که در
حوزه خاورمیانه جای میگیرند و عدهای دیگر نیز کشورهایی مانند پاکستان و
افغانستان را از کشورهای خاورمیانه به حساب میآورند. به این ترتیب ملاحظه
میشود که تعریف ثابتی از این منطقه در ترکیب کشورها وجود ندارد. (ویکی پی
جی، 1391)
الگوی رقابت: تلاش قدرت های بزرگ به
منظور رسیدن به اهداف موردنظر خود در منطقه، منجر به شکل گیری الگوی رقابت
در سیاست خارجی آنها در منطقه شده است که نمودهای آن را در تلاش هریک از
طرفین در بدست آوردن بیشترین امتیاز در حوزه انرژی و حوزه نفوذ در این
منطقه میتوان مشاهده نمود. تلاش دولتمردان این کشورها در انعقاد
قراردادهای تجاری و بازرگانی، سرمایه گذاری در حوزه انرژی و تلاش در راه
تسلط بر منابع این منطقه از جلوهها و نمادهای بیرونی این شکل از الگوی رقابت است.
سیاست خارجی: عبارتست از یک استراتژی یا
یک رشته اعمال از پیش طرحریزی شده توسط تصمیمگیرندگان حکومتی که مقصود آن
دستیابی به اهدافی معین، در چهارچوب منافع ملی و در محیط بینالمللی است.
بهطور خلاصه میتوان گفت که سیاست خارجی شامل تعیین و اجرای یک سلسله
اهداف و منافع ملی است که در صحنهی بینالمللی از سوی دولتها انجام
میپذیرد. سیاست خارجی میتواند ابتکار عمل یک دولت و یا واکنش آن در قبال
کنش دیگر دولتها باشد و در تعریفی دیگر میتوان اینطور تعریف کرد که:
جهتی را که یک دولت بر میگزیند و در آن از خود تحرک نشان میدهد و نیز
شیوهی نگرش دولت را نسبت به جامعهی بینالمللی، سیاست خارجی میگویند.
1-4- متغیرها
با توجه به اینکه در تحقیق حاضر، متغیر
مستقل بهعنوان علت و عنصر تاثیر گذار و متغیر وابسته به عنوان معلول
جایگاه خاصی را دارا میباشد، " فرهنگ استراتژیک دو کشور امریکا و چین " به
عنوان متغیر مستقل و " سیاست خارجی امریکا و چین در خاورمیانه " به عنوان
متغیر وابسته در نظر گرفته میشوند.
2-4- شاخص های متغیرها
- شاخص های فرهنگ استراتژیک ایالات متحده آمریکا در دو سطح ملی و نظامی مشتمل برموارد زیر است:
- سطح ملی: امنیت مطلق، احساس ویژه بودن و استثناگرایی، کشش دائمی میان
انزواگرایی و جهان گرایی، باور به قدرت مطلق، باور به رسالت تاریخی در
رهبری جهان، اداره جهان بر اساس ارزشهای لیبرال دموکراسی،گرایش به تمرکز
زدایی، رویکرد عملگرایانه به حقوق بین الملل
- سطح نظامی: جنگ به منزله جنگ صلیبی، آستانه پایین تحمل آسیب، اعتقاد
راسخ به فناوری، ادامه دان جنگ تا تسلیم بی قید و شرط دشمن،گرایش به پیروزی
و حل و فصل سریع منازعه.
- فرهنگ استراتژیک چین نیز در دو سطح ملی و نظامی عبارتند از:
- سطح ملی: صلح امری باارزش است، چین به لحاظ فرهنگی برتر است
(استثناگرایی چینی)، جایگاه چین به عنوان پادشاهی میانه، متحد کردن داخل و
رها شدن از مداخلات خارجی، هرگز به دنبال هژمونی نبودن، گرایش به
تمرکزگرایی در عرصه تصمیم گیری، هزینهبر بودن و مخرب دانستن جنگ و
بیاعتمادی به سایر کشورها.
- در سطح نظامی: ادراک تهدید، هدف استراتژی رسیدن به هدف، حفاظت از
تمامیت ارضی، اگر کسی به ما حمله نکند مانیز حمله نمیکنیم، جنگ عادلانه و
دفاع فعال.
- محورهای اصلی سیاست خارجی امریکا در خاورمیانه:
- اشاعه ارزشهای دموکراسی و ارزشهای لیبرالیستی در منطقه (همچون حمله
به عراق و افغانستان و تلاش برای روی کار آوردن حکومت دموکراتیک)
- تعهد و التزام ویژه به اسرائیل (انواع حمایت های سیاسی، اقتصادی ، نظامی و دیپلماتیک)
- موضوع نفت و انرژی (تسلط و کنترل بر شریانهای اصلی عبور و مرور نفت )
- محورهای اصلی سیاست خارجی چین در خاورمیانه:
- تجارت (قراردادهای تجاری، بازرگانی و سرمایه گذاریهای این کشور در حوزه انرژی در منطقه)
- انرژی (تلاش در راستای ایجاد امنیت و ثبات در انتقال انرژی و انعقاد قراردادهای لازم در این خصوص با کشورهای منطقه)
5. ضرورت انتخاب موضوع
با عنایت به این موضوع که این قدرت های
بزرگ میباشند که سیستم و نظام بین الملل را شکل میدهند و بیشترین میزان
تاثیرگذاری را بر روندهای جهانی دارا می باشند، لذا شناخت مولفه های شکل
دهنده به سیاست خارجی این کشورها بسیار حائز اهمیت میباشد. از این منظر
شناخت فرهنگ استراتژیک دو قدرت بزرگ امریکا و چین، که از جمله مهمترین
مولفه های شکل دهنده به رفتار این دو کشور محسوب میشود از اهمیت و جایگاه
بسزایی برخوردار میباشد. این موضوع بویژه در یکی از مهم ترین و حساسترین
مناطق جهان، یعنی خاورمیانه، از اهمیت مضاعفی برخوردار میشود. لذا این
امر، شناخت فرهنگ استراتژیک دو کشور یاد شده و بررسی تاثیر این مولفه در
سیاست خارجی آنها در منطقه خاورمیانه را ضروری مینماید.
6. اهداف تحقیق
با توجه به این موضوع که سیاست خارجی
کشورها از سیاست داخلی آنها جدا نمیباشد و تمامی تصمیمات اتخاذ شده کشورها
در عرصه سیاست خارجی منعکس کننده روابط درونی و سیاست داخلی کشورها
میباشد، لذا توجه به عوامل داخلی اثرگذار در عرصه سیاست خارجی بسیار حائز
اهمیت است. یکی از این عوامل که نقش بسزایی در تبیین و تعریف منافع ملی یک
کشور ایفا میکند، مفهومی است به نام "فرهنگ استراتژیک" که بر نگرش نخبگان و
مردم یک کشور بسیار اثرگذار میباشد. بنابراین، از آنجایی که چگونگی نگرش
نخبگان سیاسی و ملتها به یک موضوع سیاسی امنیتی بسیار حائز اهمیت است، لذا
درک اینکه چرا مردم یا نخبگان سیاسی در رابطه با یک موضوع به گونه ای خاص
میاندیشند و مردم و نخبگان کشور دیگری در رابطه با همان موضوع به گونهای
دیگر بسیار حائز اهمیت میباشد. بنابراین فهم این موضوع به عنوان یکی از
مهمترین عوامل شکل دهنده به رفتار کشورها از مهمترین اهداف تحقیق به شمار
میرود.
7. سوابق پژوهش
درخصوص موضوع فرهنگ استراتژیک کارهای
نسبتا زیادی به زبان فارسی و لاتین صورت گرفته است. از آن جمله میتوان به
کتاب " فرهنگ استراتژیک " نوشته آقای علی عبداله خانی اشاره نمود که در آن
بطور مبسوطی به تبیین مفهوم فرهنگ استراتژیک پرداخته شده است. ایشان در
کتاب خود ضمن بررسی تعاریف مختلف در رابطه با مفهوم فرهنگ استراتژیک به
تبیین برداشت سه نسل از متفکران که در قالب سه گفتمان تجلی مییابد پرداخته
است. گفتمان اول، تحلیل رفتار بدون فرهنگ استراتژیک را ناممکن میداند.
گفتمان دوم فرهنگ استراتژیک را نوعی ابزار و امکان به منظور پیشبرد
استراتژی معرفی کرده و گفتمان سوم نیز رابطه میان فرهنگ و رفتار استراتژیک
را بیشتر در چارچوب نقش فرهنگ استراتژیک در عناصر و زمینههای رفتار
استراتژیک مورد بررسی قرار داده است.
همچنین مقاله دیگری با نیز عنوان " مقدمه
ای بر فرهنگ استراتژیک" نوشته محمود عسگری در این حوزه به نگارش درآمده است
که اثر نسبتا خوبی در این حوزه به شمار میرود. ایشان نیز ضمن تبیین
تعاریف مختلف در حوزه مفهومی فرهنگ استراتژیک، به مولفههای شکل دهنده به
فرهنگ استراتژیک ایران نیز پرداخته است.
در منابع لاتین نیز می توان به مقاله ای
که لنتیس با عنوان " فرهنگ استراتژیک از کلازویتس تا دوران معاصر" به رشته
تحریر درآورده اشاره نمود که وی در آن به تعاریف و بازشناسی این مفهوم از
دوران کلازویتس تا دوران معاصر پرداخته است. لذا اثر منسجمی در این حوزه
محسوب میگردد. ایشان در این مقاله به فراز و نشیبهای که از زمان کلازویتس
تا دوران معاصر در توجه به مولفه فرهنگ استراتژیک وجود داشته پرداخته اند.
اما در خصوص موضوع فرهنگ استراتژیک امریکا
و چین منابع فارسی بسیارکمی به رشته تحریر درآمده است. از آن جمله به
مقاله ای تحت عنوان " فرهنگ استراتژیک امریکا " نوشته مرادعلی صدوقی
میتوان اشاره کرد که نویسنده در آن به برخی از مولفههای شکل دهنده فرهنگ
استراتژیک امریکا اشاره نموده است. نویسنده در این مقاله با الگو قرار دادن
روش دیوید جونز در مطالعه فرهنگ استراتژیک ایالات متحده آمریکا، در سه سطح
به بررسی این موضوع پرداخته است. در این روش فرهنگ استراتژیک امریکا در سه
سطح ریشه دارد که عبارتند از: سطح کلان محیطی شامل ویژگیهای جغرافیایی،
خصوصیات قومی- فرهنگی و تاریخ، سطح میانی اجتماعی شامل ویژگیهای سیاسی و
اقتصادی جامعه و سطح خرد مرکب از نهادهای نظامی و ویژگیهای روابط مدنی و
نظامی است.
در خصوص منابع لاتین نیز، اسکوبل در مقاله
ای با همین عنوان در سه سطح ملی، نظامی و سرویسهای نظامی به بررسی فرهنگ
استراتژیک امریکا پرداخته است. اما ایشان اشاره ای به تاثیرگذاری این
مولفهها در سیاست خارجی آنها بطور اعم و سیاست خارجیشان در منطقه
خاورمیانه نکردهاند.
اسکوبل همچنین در مقاله دیگری به بررسی
فرهنگ استراتژیک چین نیز پرداخته است. او بر آن است که، آیین دفاع چینی در
مورد سیاست امنیتی آنان نقش مهمی را بازی میکند. به عقیده او، نخبگان چینی
اعتقاد دارند که چین تحت نفوذ یک سنت استراتژیک منفرد صلح طلب،
غیرتوسعهطلب و با تفکر دفاعی است. با این وجود اسکوبل ادعا میکند که
رهبران چینی بیشتر از نظر سنتی واقعگرا هستند. او بر پکنی که آماده است تا
قاطعانه در مقابل تهدیدهای خارجی و داخلی قرار گیرد و نیروی نظامی خود را
به کار گیرد و در تمام این مدت بر این امر تاکید دارد که چین صاحب یک
بیزاری فرهنگی از بکارگیری زور است و این کار را فقط برای دفاع و تنها به
عنوان آخرین راه حل انجام میدهد، اعتقاد دارد. اسکوبل معتقد است که
دیالکتیک بین این سنت واقع گرا و هنجارهای صلح طلبانه در فرهنگ عمیق چین به
عمیقتر شدن شناخت ما از سیاست امنیتی چین کمک میکند.
یکی دیگر از مهم ترین آثار موجود در خصوص
مطالعه فرهنگ استراتژیک چین متعلق به جانستون تحت عنوان " واقع گرایی
فرهنگی و استراتژی در چین مائوئیست" میباشد. وی در آن مقاله اذعان میدارد
که پیروی از سیاست قدرت چینیها منبعث از فرهنگ استراتژیک این کشور
میباشد. به عقیده جانستون فرهنگ استراتژیک چین در طول تاریخ همواره دارای
خصلت و ویژگی رئالیستی و سیاست قدرت بوده است و همین امر سبب گردیده این
کشور در سیاست خارجی خود جسارتی در بکارگیری زور داشته باشد. این در حالی
است که نگارنده بر این باور است که جانستون در مقاله خود صرفا بر یکی از
ابعاد فرهنگ استراتژیک چین تاکید داشته است. چرا که اگر از موارد معدودی که
چین در آنها به نیروی نظامی متوسل شده است صرف نظر نماییم، متوجه خواهیم
شد که فرهنگ استراتژیک این کشور بیش از هرچیز رگه هایی از حالت تدافعی
داشته و در درجه بعد متاثر از نوعی عمل گرایی است تا سیاست قدرت.
درمنابع فارسی نیز میتوان به مقاله ای با
عنوان "فرهنگ استراتژیک چین" نوشته فاطمه پورلک اشاره نمود که در آن به
برخی از مولفه های شکل دهنده فرهنگ استراتژیک اشاره شده است. ایشان در این
مقاله بر اساس تقسیم بندی اسکوبل از فرهنگ استراتژیک چینی به برخی از
ویژگیهای فرهنگ استراتژیک این کشور پرداخته و در نهایت راهکارهایی را نیز
برای سیاست خارجی کشورمان در قبال این کشور بیان نمودهاند.
در مقاله دیگری با عنوان "درآمدی بر نگرش
چینی به روابط بین الملل" نوشته سیدجواد طاهایی و مریم اتابکی نیز میتوان
اشاره نمود که تا حدودی به برخی از ویژگیهای فرهنگ استراتژیک چین در آن
اشاره شده است. در این مقاله نویسندگان به برخی از سیاستهای کلان چینی که
نشات گرفته از نوع نگاه رهبران چینی به سیاست بین الملل است اشاراتی شده
است اما درخصوص فرهنگ استراتژیک چین حرفی به میان نیامده است.
اما آنچه پژوهش حاضر را با سایر پژوهشهای
صورت گرفته در این حوزه متمایز میکند این است که اولا تحقیق حاضر تلاش
داشته است در یک روش تلفیقی از روش های گوناگون به مطالعه فرهنگ استراتژیک
امریکا و چین پرداخته و علاوه بر آن تاثیر این مولفه های شکل دهنده به
فرهنگ استراتژیک دو کشور مذبور را در سیاست خارجیشان در منطقه خاورمیانه
بررسی نماید. ودر نهایت امر نیز به مطالعه مقایسه ای فرهنگ استراتژیک دو
کشور پرداخته میشود.
8.جنبه های نوآوری و بدیع بودن موضوع
در مورد جنبه های نوآوری و بدیع بودن
موضوع پژوهش حاضر، میتوان به این موضوع اشاره نمود که، تاکنون کار منسجم و
علمی در این حوزه صورت نگرفته و پایان نامه ای با این موضوع کار نشده است و
لذا پژوهش حاضرکار جدیدی در این زمینه محسوب میگردد .
9. موانع، مشکلات و محدودیتهای پژوهش
یکی از مهمترین مشکلات اصلی این پژوهش
این بوده است که متاسفانه تاکنون توجهی شایسته به این موضوع نشده است و
ادبیات استراتژیک کشور در این زمینه از غنای لازم برخوردار نمیباشد و لذا
نگارنده با کمبود منابع در این خصوص روبرو بوده و اگر پژوهشی نیز در این
حوزه صورت گرفته است، غالبا به زبان لاتین بوده که ترجمه و فهم این منابع
خود کار مضاعفی را طلبیده است. لذا کمبود منابع و بویژه منابع فارسی یکی از
مهمترین موانع و مشکلات پژوهش حاضر بوده است.
10. روش گردآوری اطلاعات
پژوهش حاضر با توجه به امکانات موجود و
تواناییهای نگارنده به صورت استفاده از منابع مکتوب و کتابخانهای اعم از
کتب، نشریات و منابع اینترنتی انجام پذیرفته است.
11. روش پژوهش
پژوهش حاضر بر اساس روش تبیینی - تحلیلی و
مقایسه ای صورت گرفته است. در این تحقیق نگارنده با عنایت و توجه ویژه به
بیانات دولتمردان کشورهای موردنظر و همچنین عملکرد آنها در منطقه خاورمیانه
به تحلیل این بیانات و ارتباط آنها با عملکردشان در منطقه پرداخته و لذا
بر مبنای روش تبیینی و تحلیلی به مطالعه این موضوع پرداخته است. همچنین در
بخش دیگری از پژوهش نیز، نگارنده به مطالعه مقایسه ای فرهنگ استراتژیک دو
کشور چین و ایالات متحده آمریکا پرداخته و به بیان وجوه افتراق و اشتراک
آنها پرداخته است. لذا در این موضوع نیز مبنای کار بر اساس مطالعه
مقایسهای پایه ریزی گردیده است.
12. سازماندهی پژوهش
پژوهش حاضر بدین گونه سازماندهی شده است
که در ابتدای امر به کلیات تحقیق از جمله بیان مسئله و سوال و فرضیه مطرح
میشوند. در فصل اول به تبیین مبانی نظری تحقیق پرداخته خواهد شد. در این
فصل به تبیین برخی از نظریات که در آنها به مقوله فرهنگ پرداخته شده است
اشاره خواهد شد و در نهایت به تبیین مبانی نظری منتخب تحقیق که در چارچوب
نظریه سازه انگاری شکل میگیرد خواهیم پرداخت.
در فصل دوم این تحقیق به
تبیین مؤلفه های شکل دهنده به فرهنگ استراتژیک امریکا خواهیم پرداخت. در
این فصل مولفه های شکل دهنده به فرهنگ استراتژیک ایالات متحده آمریکا در یک
روش تلفیقی از روش های مختلف بررسی فرهنگ استراتژیک، در دوسطح ملی و نظامی
بررسی خواهند شد. در سطح ملی به مولفه هایی که برگرفته از تاریخ، جغرافیا و
سایر سطوح کلان ساختارهای سیاسی این کشور می باشند پرداخته خواهد شد و در
سطح نظامی نیز بر شیوه های تفکر استراتژیست های این کشور در خصوص بکارگیری
نیروی نظامی و شیوه های جنگیدن این کشور خواهیم پرداخت.
تبیین تاثیر فرهنگ استراتژیک ایالات متحده
آمریکا بر سیاست خارجی آن در منطقه خاورمیانه فصل سوم پژوهش حاضر خواهد
بود. در این فصل بطور کلی سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا را در سه
محورگسترش دموکراسی، حمایت از اسرائیل و عامل انرژی بررسی خواهیم نمود و در
نهایت تاثیر فرهنگ استراتژیک این کشور را بر این سه محور شرح خواهیم داد.
فصل چهارم تحقیق نیز به همین منوال به
تبیین مؤلفه های شکل دهنده به فرهنگ استراتژیک چین خواهد پرداخت. در این
فصل نیز با تاسی از روش تلفیقی مطالعه فرهنگ استراتژیک به تبیین مولفه های
شکل دهنده به فرهنگ استراتژیک چین در دو سطح ملی و نظامی خواهیم پرداخت. و
در فصل پنجم نیز به تبیین تاثیر این مؤلفه ها بر سیاست خارجی آن کشور در
خاورمیانه خواهد پرداخت. با توجه به اینکه مهم ترین محور عملکرد و سیاست
خارجی چین در منطقه خاورمیانه حول موضوع انرژی می چرخد لذا نگارنده نیز بیش
از هر چیز تاکید خود را بر این بعد از سیاست خارجی این کشور در این منطقه
معطوف ساخته و در نهایت نیز استراتژی های این کشور در این حوزه جغرافیایی
را تا حدود زیادی متاثر از فرهنگ استراتژیک این کشور میداند.
مقایسه فرهنگ استراتژیک دوکشور ایالات
متحده آمریکا و چین نیز موضوع اصلی فصل ششم پژوهش حاضر خواهد بود. در این
فصل در چهار محور به مقایسه فرهنگ استراتژیک این دو کشور خواهیم پرداخت که
در این باب باید اشاره نمود که از این چهار محور یکی از محورها به عنوان
وجه اشتراک فرهنگ استراتژیک دو کشور یاد شده در نظر گرفته خواهند شد اما در
نهایت امر خواهیم دید که این وجه اشتراک نیز به نتایج متفاوتی منجر گردیده
اند.
نهایتا پژوهش حاضر با نتیجه گیری و جمع
بندی مطالب ذکر شده پایان خواهد یافت. در بخش پایانی به ذکر این موضوع
خواهیم پرداخت که محورها و ستون اصلی سیاست خارجی دو کشور ایالات متحده
آمریکا و چین در منطقه خاورمیانه بر مبنای الگوی رقابت که در نتایج فرهنگ
استراتژیک متفاوت دو کشور یاد شده شکل گرفته اند، استوار گردیده است.