بررسی تطبیقی مبنا گرایی برتراند راسل وعلامه طباطبایی WORD
چکیده مبناگرایی،رویکردی است توجیهنگرکه بهتوجیه و تبیین ساختار معرفت میپردازد. رویکرد مبناگراییدرمقایسه با دیگر دیدگاههای توجیهنگر، دارای موقعیّت ممتازی است که دلیل آن، به ساختارمبنایی این رویکرد در ارجاع باورهای استنتاجی به باورهای پایه، برمیگردد. راسل، درقلمروی امور تجربی، مبناگرایی خود راارائه میدهد.وی در اینزمینه، با تأکیدبر استدلالهای استقرائی، خطاناپذیری باورهای بدیهی را نادیده میگیرد. این امر سبب میشود تا معرفتشناسی وی نتواند براساس مبانی یقینی و خطاناپذیر استوار گردد. علّامه طباطبائیبا ارجاعنظریّاتبهبدیهیّات و با تأکید بر برهان قیاسی،رویکردی مبناگرایانه بنا مینهد.تنوع مبانی بدیهیدرتوجیه تصدیقات نظری، تأکید بر ضّرورت و خطاناپذیری اوّلیّات، ارجاع تمامی تصدیقات (نظری و بدیهی)، به اصل امتناع تناقض،ازجمله مواردی استکه علاوه برتحکیم معرفتشناسی علّامه طباطبائی براساس مبانی یقینی و خطاناپذیر، کارآمدیمبناگرایی وی را درتوجیه و تبیین ساختارمعرفت، آشکار میسازد. کلیدواژهها:رویکرد مبناگرایی،باورهای پایه (تصدیقات بدیهی)، باورهای استنتاجی (تصدیقات نظری)، علّامه طباطبائی، برتراند راسل،امر واقع،اصل امتناع تناقض، معرفتشناسی. فهرست چکیده ................................................................................................................................................1 فصل اوّل: کلیات بحث........................................................................................................................8 1-1- بیان مسئله.......................................................................................................................................9 1-1-1- فرضیّات رساله...................................................................................................................13 1-1-1-1- فرضیّهی اصلی رساله.....................................................................................................13 1-1-1-2- فرضیّات کمکی رساله.................................................................................................... |