بررسی و تبیین تطبیقی علیّت از دیدگاه ابنرشد و غزالی با تأکید بر نقدهای غزالی بر ابنسینا WORDچکیدهاصل علیّت و فروع آن یکی از مهمترین مباحث فلسفی است که در طول تاریخ چالشهایی را میان حکما و متکلمین ایجاد کرده است. یکی از مهمترین چالشها، اشکالاتی است که غزالی پیرامون علیّت مطرح کرده است. در نگاه اول ممکن است به نظر آید متکلمی چون غزالی مخالف مطلق بحث علیّت است. اما میتوان گفت او اصل علیّت را پذیرفته ولی آن را در موجودات عالم جسمانی جاری ندانسته و تنها آن را در رابطهی بین خداوند و موجودات میپذیرد. البته در این پژوهش این نکته دربارهی غزالی بررسی خواهد شد که آیا از نظر منطقی میتوان ضرورت علّی را منکر بود و به علیّت هر چند در حد رابطهی خدا و مخلوقاتش معتقد شد؟ از دیگر سو یکی از فیلسوفانی که به پاسخگویی به غزالی میپردازد ابنرشد است که در مقام فیلسوفی ارسطویی و مسلمان با چالشهای غزالی روبرو میشود. ابنرشد معتقد است که حذف علیّت نتیجهای جز حذف عقل و برهان نخواهد داشت. هر چند غزالی از تالی فاسدهایی همچون نفی قدرت مطلقه و اختیار خداوند و هچنین نفی صانعیت خداوند برای قبول ضرورت علّی نام میبرد اما در مقابل ابنرشد با بیان ارتباط علیّت با مواردی همچون حکمت الهی و علم و همچنین اثبات خداوند سعی در اثبات علیّت دارد. ابتدا به ذکر کلیاتی از بحث علیّت و فروع آن که عمدتاً بر اساس نظرات ابنسینا در این بحث میباشد، پرداخته و سپس در فصل دوم به تقریر نظرات غزالی و انتقادات وی به ابنسینا در این بحث پرداختهایم. در فصل سوم نیز به تقریر پاسخها و نظرات ابنرشد در بحث علیّت و فروع آن پرداختیم. در انتها یعنی در فصل چهارم نیز بعد از تحلیل نظرات غزالی و ابنرشد، به داوری میان این دو متفکر جهان اسلام پرداختهایم. به نظر میرسد ابنرشد در تحلیل علیّت و برخی فروع آن موفقتر از غزالی عمل کرده است ولی در این توفیق به ابنسینا نمیرسد و غزالی نیز نه تنها نتوانسته نظریهی تمام و کاملی را در باب هستیشناسی علیّت ارائه دهد بلکه در درهم شکستن نظام فلسفی سینوی نیز ناموفق بوده است. کلیدواژههاعلیّت، ضرورت علّی و معلولی، عادت الله، غزالی، ابنرشد،
عنوان فهرستمطالب صفحه |