بررسی و تبیین تطبیقی علیّت از دیدگاه ابنرشد و غزالی با تأکید بر نقدهای غزالی بر ابنسینا WORD
بررسی و تبیین تطبیقی علیّت از دیدگاه ابنرشد و غزالی با تأکید بر نقدهای غزالی بر ابنسینا WORDچکیدهاصل علیّت و فروع آن یکی از مهمترین مباحث فلسفی است که در طول تاریخ چالشهایی را میان حکما و متکلمین ایجاد کرده است. یکی از مهمترین چالشها، اشکالاتی است که غزالی پیرامون علیّت مطرح کرده است. در نگاه اول ممکن است به نظر آید متکلمی چون غزالی مخالف مطلق بحث علیّت است. اما میتوان گفت او اصل علیّت را پذیرفته ولی آن را در موجودات عالم جسمانی جاری ندانسته و تنها آن را در رابطهی بین خداوند و موجودات میپذیرد. البته در این پژوهش این نکته دربارهی غزالی بررسی خواهد شد که آیا از نظر منطقی میتوان ضرورت علّی را منکر بود و به علیّت هر چند در حد رابطهی خدا و مخلوقاتش معتقد شد؟ از دیگر سو یکی از فیلسوفانی که به پاسخگویی به غزالی میپردازد ابنرشد است که در مقام فیلسوفی ارسطویی و مسلمان با چالشهای غزالی روبرو میشود. ابنرشد معتقد است که حذف علیّت نتیجهای جز حذف عقل و برهان نخواهد داشت. هر چند غزالی از تالی فاسدهایی همچون نفی قدرت مطلقه و اختیار خداوند و هچنین نفی صانعیت خداوند برای قبول ضرورت علّی نام میبرد اما در مقابل ابنرشد با بیان ارتباط علیّت با مواردی همچون حکمت الهی و علم و همچنین اثبات خداوند سعی در اثبات علیّت دارد. ابتدا به ذکر کلیاتی از بحث علیّت و فروع آن که عمدتاً بر اساس نظرات ابنسینا در این بحث میباشد، پرداخته و سپس در فصل دوم به تقریر نظرات غزالی و انتقادات وی به ابنسینا در این بحث پرداختهایم. در فصل سوم نیز به تقریر پاسخها و نظرات ابنرشد در بحث علیّت و فروع آن پرداختیم. در انتها یعنی در فصل چهارم نیز بعد از تحلیل نظرات غزالی و ابنرشد، به داوری میان این دو متفکر جهان اسلام پرداختهایم. به نظر میرسد ابنرشد در تحلیل علیّت و برخی فروع آن موفقتر از غزالی عمل کرده است ولی در این توفیق به ابنسینا نمیرسد و غزالی نیز نه تنها نتوانسته نظریهی تمام و کاملی را در باب هستیشناسی علیّت ارائه دهد بلکه در درهم شکستن نظام فلسفی سینوی نیز ناموفق بوده است. کلیدواژههاعلیّت، ضرورت علّی و معلولی، عادت الله، غزالی، ابنرشد،
عنوان فهرستمطالب صفحه مقدمه........................................... 1 1. بیان مسأله................................... 1 2. اهمیت موضوع.................................. 2 الف) علیّت و اثبات حقایق عینی2 3. اهداف پژوهش.................................. 5 الف) منظور از «تطبیق» در این پژوهش5 4. سؤالات پژوهش.................................. 6 5. فرضیههای پژوهش............................... 7 6. روش پژوهش.................................... 8 7. تاریخچه و سابقهی پژوهش....................... 8 1-1. واژهشناسی.................................. 12 1-1-2. معانی اصطلاحی علّت در فلسفه12 1-2. اقسام علل.................................. 15 1-2-1-1. علل ماهیت.......................... 16 1-2-1-2. علل وجود............................ 16 1-2-2. علّت تامّه و علّت ناقصه18 1-2-4. علّت بیواسطه و باواسطه18 1-2-5. علّت انحصاری و جانشینپذیر18 1-3. منشاء تصور علیّت............................ 20 1-4. اصل علیّت................................... 24 1-5. فروع اصل علیّت.............................. 25 1-5-1. تلازم علّت و معلول یا اصل ضرورت علّی...... 25 1-5-2. تقارن یا تقدّم علّت بر معلول28 1-5-3. اصل سنخیّت علّت و معلول31 1-5-4. از علّت واحد جز معلول واحد صادر نمیشود33 1-5-4-1. مراد از واحد اول در این قاعده....... 34 1-5-4-2. مجرای قاعدهی الواحد................. 36 1-5-4-4. مراد از صدور در قاعدهی الواحد....... 38 1-5-5. ملاک نیازمندی معلول به علّت39 1-5-6. بقاء معلول هم نیازمند به علّت است42 1-5-8-1. برهانی بر محال بودن تسلسل در ناحیهی علّتها 46 فصل دوم:دیدگاه غزالی دربارهی علیّت............... 51 2-2. مکتب اشعری، خاستگاه فکری غزالی57 2-3-1. نظریهی ابوالحسن اشعری (324 ه..ق)58 2-3-2. نظریهی تفتازانی (م793 ه..ق)58 2-3-3. نظریهی قاضی عضدالدین ایجی (م756 ه..ق)59 2-3-4. دیدگاه اشاعره دربارهی «قاعدهی ضرورت علّی»59 2-3-5. انگیزههای اشاعره از بیان نظریهی عادت60 2-4. تحلیل علیّت در ارتباط با ضرورت و سنخیت64 2-5. دیدگاه غزالی دربارهی علیّت66 2-5-1. غزالی و اصل علیّت عامه67 2-5-1-1. انواع روابط میان اشیاء از نظر غزالی67 2-5-1-1-1.عدم ارتباط میان دو شیء67 2-5-1-1-2. ارتباط میان دو شیء68 2-5-1-2. اقسام سهگانهی «سبب» از نظر غزالی71 2-5-1-3. اقسام سهگانهی دیگر «سبب» از نظر غزالی74 2-5-1-4. شواهدی دیگر از معنای علیّت در آثار غزالی76 2-5-2. تحلیل علیّت فلسفی بوسیلهی غزالی77 2-5-3. تحلیل «ضرورت» از نظر غزالی78 2-5-4. غزالی و نفی ضرورت علّی79 2-5-4-1. اقسام محال حقیقی [ذاتی] از نظر غزالی79 2-5-4-1-2. نفی هر چیزی که متضمن مفهوم شی است80 2-5-4-1-3. قلب اجناس بدون وجود ماده مشترک80 2-5-5. تعریف و جایگاه نظریهی عادت در تفکر غزالی84 2-5-5-1. «عادت» توجیهی برای نظم موجود در طبیعت85 2-5-5-3. ارتباط تجربه و عادت از دیدگاه غزالی87 2-5-5. نظر غزالی دربارهی سنخیت88 2-5-6. دلایل غزالی در نفی ضرورت علّی89 2-5-6-5. اثبات صانع بودن خداوند نسبت به جهان93 2-5-7. بررسی تحلیل فلاسفه از حیث فاعل نزد غزالی94 2-5-8. اشکالات غزالی به ابنسینا در بحث علیّت95 2-5-8-1. ملاک نیاز به علّت حدوث است، نه امکان97 2-5-8-2. نفی علیّت در طبایع و اجسام97 2-5-8-3. نظام علیّت ناسازگار با توحید افعالی.. 97 2-5-8-4. نفی سنخیّت در علیّت................... 98 2-5-8-5. نفی ضرورت علیّت...................... 98 2-5-8-6. بطلان «قِدَم عالم»..................... 99 2-5-8-7. انتقاد غزالی به ابنسینا در بحث معاد جسمانی 100 2-5-8-8. تناقض اصل علیّت با صانع و فاعل بودن خداوند 100 2-5-9. انسجام یا عدم انسجام آرای غزالی دربارهی علیّت101 2-5-9-1. دیدگاه اول؛ دیدگاه جانبدارانه....... 102 2-5-9-3. داوری دربارهی دو نظریهی فوق......... 104 2-5-9-3-1. تقریر نظام فیض توسط غزالی.......... 106 فصل سوم:دیدگاه ابنرشد دربارهی علیّت111 3-1. معرفی اجمالی ابنرشد........................ 112 3-1-3. فلسفهی ابنرشد، تحت تأثیر ارسطو115 3-2. رویارویی ابنرشد و غزالی.................... 117 3-2-1. ویرانسازی غزالی و کتاب وی117 3-2-2. تکفیر فلاسفه توسط غزالی و جواب ابنرشد118 3-3. علیّت از نظر ابنرشد......................... 119 3-3-1. مروری اجمالی بر مسألهی هفدهم تهافت التهافت120 3-3-2. ابنرشد و رابطهی ضروری بین علّت و معلول122 3-3-3. نقدهای ابنرشد به غزالی124 3-3-3-1. علیّت و اثبات خداوند................. 124 3-3-3-2. علیّت و سنت الهی در جهان............. 125 3-3-3-3. علیّت و حکمت الهی.................... 126 3-3-3-4. علیّت و شناخت خدا.................... 128 3-3-3-5. علیّت و عقل.......................... 129 3-3-3-6. علیّت و علم حقیقی (حد و برهان)....... 130 3-3-3-7. نفی قول به عادت..................... 132 3-3-3-8. علیّت و تمایز اشیاء از یکدیگر........ 135 3-3-3-9. مجهول بالطبع ماندن اشیاء............ 135 3-3-3-10. علیّت و نفی اتفاق.................... 136 3-3-3-11. نفی علیّت، ایجاد شکّاکیت.............. 138 3-3-3-12. انتقاد ابنرشد نسبت به پاسخ غزالی.... 140 3-3-4. معجزه از نظر ابنرشد141 3-3-5. انتقادهای ابنرشد از ابنسینا و بازگشت او به فلسفهی ارسطو143 3-3-5-1. نفی قاعدهی الواحد و صدور عقلها توسط ابنرشد 146 3-3-5-2. انتقاد ابنرشد از نظریهی «فیض» یا «صدور»151 3-3-5-2-1. نظر ابنرشد دربارهی علّت کثرت در جهان هستی 155 3-3-5-3. منشاء پیدایش جهان................... 156 3-3-5-4. جماد را نیز میتوان فاعل نامید....... 158 3-3-5-5. تقسیم علّت فاعلی..................... 158 3-3-5-6. تعریف فاعل [علت فاعلی].............. 158 3-3-5-7. معلول در چه چیزی به علّت نیازمند است؟159 3-3-5-8. تأخر معلول از علّت................... 162 3-3-5-9. نیاز هر متحرکی به محرک، یک اصل یقینی و عام نیست162 3-3-5-10. تأثیر حقیقی علل و عوامل مادی........ 163 3-3-5-11. نقش علل فاعل الاهی................... 164 3-3-5-12. امکان که زمینه ساز ایجاد است یک حقیقت عینی است 164 فصل چهارم:تحلیل نظرات غزالی و ابنرشدو نتیجهگیری166 4-1. تحلیل نظرات غزالی و ابنرشد................. 167 4-1-1. اصل علیّت عامه............................ 167 4-1-1-2. تحلیل نظرات ابنرشد168 4-1-2. اصل ضرورت علّی و معلولی................... 169 4-1-2-1-1. نقد نظریهی عادت غزالی.............. 172 4-1-2-2. تحلیل نظرات ابنرشد174 4-1-3. اصل سنخیّت میان علّت و معلول............... 174 4-1-4. معجزه و علیّت............................. 174 4-1-4-2. تحلیل نظرات ابنرشد176 4-1-5. تعریف فاعل............................... 177 4-1-5-2. تحلیل نظرات ابنرشد178 4-1-6. قاعدهی الواحد............................ 178 4-1-6-2. تحلیل نظرات ابنرشد179 4-1-7. ملاک نیاز معلول به علّت.................... 180 4-1-7-2. تحلیل نظرات ابنرشد181 4-1-8. حدوث و قدم عالم.......................... 183 4-1-8-1. تحلیل نظر غزالی در بحث حدوث و قدم عالم183 4-1-8-2. تحلیل نظر ابنرشد در بحث حدوث و قدم عالم184 4-1-9. جدال غزالی و ابنرشد با ابنسینا........... 186 4-1-9-1. تحلیل جدال غزالی با ابنسینا186 4-1-9-2. تحلیل جدال ابنرشد با ابنسینا188 4-2. اشتراک نظرات غزالی و ابنرشد................ 189 4-2-2. عدم تبیین مناسب از ارتباط معجزه و علیّت190 4-2-4. اثبات علیّت در رابطهی بین خداوند و معلولات190 4-3. اختلاف نظرات غزالی و ابنرشد................. 190 4-3-5. ملاک نیاز معلول به علّت191 4-3-7. رابطهی ضرورت علّی و صانع بودن خدا191 4-3-8. ابنرشدِ ذات گرا و غزالیِ نومینالیست192 4-4-1. داوری میان غزالی و ابنرشد در بحث علیّت عامه193 4-4-2. داوری میان غزالی و ابنرشد در بحث ضرورت علّی و معلولی193 4-4-3. داوری میان غزالی و ابنرشد در بحث معجزه193 4-4-4. داوری میان غزالی و ابنرشد در تعریف فاعل194 4-4-5. داوری میان غزالی و ابنرشد در بحث قاعدهی الواحد194 4-4-6. داوری میان غزالی و ابنرشد در بحث ملاک نیاز معلول به علّت194 4-4-7. داوری میان غزالی و ابنرشد در بحث حدوث و قدم عالم194 4-4-8. داوری میان غزالی و ابنرشد در جدال با ابنسینا195 4-4-10. یافتههای پژوهش و آزمون فرضیهها........ 197 فهرست منابع و مآخذ.............................. 201
مقدمه1. بیان مسألهاز مشترکات هر نظام فلسفی بحث از علّت و معلول است، که هر فیلسوفی بسته به مبانی خود به بحث و بررسی در این موضوع میپردازد. این قاعده و لوازم آن در طول تاریخ از سوی فلاسفه و متفکرین گوناگون مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. نقش بحث علیّت در علوم مختلف و فلسفه به حدی است که میتوان گفت مبنای تمام علوم طبیعی و حتی دینی در این اصل باشد. اهمیت بحث علیّت تا جایی است که ارسطو، فلسفه را به علم العلل تعریف کرده است. اولین منکران علیّت را هم میتوان سوفسطاییان دانست. هیوم هم در عالم فلسفهی غرب منکر این اصل شده است. در عالم اسلام نیز رویکردهای متفاوتی در قبال این اصل اتخاذ شده است؛ از یک سو فلاسفهی مسلمان با اثبات و قبول اصل علیّت و ضرورت علّی و معلولی، که مفاد اصلی این قاعده تلازم ضروری میان علّت و معلول است، نظام فلسفی خود را تبیین کردهاند، و از سوی دیگر چهرههای شاخصی همچون بزرگان اشاعره مانند ابوحامد محمد غزالی و فخررازی، به مخالفت با این اصل پرداختهاند. محور اصلی این پژوهش نقد، بررسی و تبیین مقایسهای نظریات محمد بن احمد بن رشد اندلسی معروف به ابنرشد، از فلاسفهی مسلمان قرن ششم هجری، به عنوان چهرهای که رویکردی مشائی دارد و یکی از بزرگان اشاعره یعنی ابوحامد محمد غزالی معروف به امام محمد غزالی با تأکید بر نقدهای غزالی بر ابنسینا در بحث علیّت و لوازم آن است، که در راستای نیل به این هدف ابتدا به ذکر کلیاتی از مفهوم علّت و معلول پرداخته و سپس به تببین جنبههای مخالفت غزالی با علیّت و نظرات وی در این باب پرداختهایم. برای درک بهتر نظرات غزالی بررسی نظرات ابنسینا نیز ضروری مینمود که برای دریافت نظرات ابنسینا سعی شده است که فصل اول این پژوهش یعنی کلیات بر اساس نظرات ابنسینا باشد. در آخر نیز نظرات و دفاعیات ابنرشد را در بحث علیّت مطرح کرده و در پایان نتیجهگیری از این جدال ارائه کردهایم. اما چرا غزالی و ابنرشد؟ غزالی یکی از بزرگترین متکلمان اشعری است که هم در تبیین و تفسیر نظریهی «عادتالله» اشاعره بیشترین نقش را داشته و هم در نقد آرای فلاسفه دربارهی علیّت، بالاخص عنصر ضرورت علّی بیشترین تلاش را کرده است. در تبیین نظریهی اشاعره دربارهی علیّت، همهی متکلمان اشعری بعد از غزالی، بدون شک وامدار او هستند. اگر نگوییم مهمترین نقدها را به علیّت در طول تاریخ غزالی انجام داده است، بیتردید یکی از مهمترین متفکرینی است که به این موضوع وارد شده و با نقدهای خود سعی در فرو ریختن بنیان فلسفهی مشاء داشته است. ابنرشد نیز در مقام فیلسوفی ارسطویی و مسلمان در تهافتالتهافت با چالشهای غزالی روبرو میشود و به جهت دفاع از آرای فلاسفه تبیین خود را از علیّت فلسفی ارائه داده است. به نظر میرسد بررسی نظرات این دو متفکر پیرامون مسألهی علیّت و فروع آن، گامی مهم در تبیین این مسأله باشد. امید است که بتوانیم در این پژوهش، گامی هر چند کوچک در راستای این هدف برداریم. 2. اهمیت موضوعاصل علیّت به عنوان یک اصل کلّی و عام، مورد استناد همهی علومی است که دربارهی موضوعات حقیقی بحث میکند. از سوی دیگر کلّیت و قطعیّت هر قانون علمی، مرهون قوانین عقلی و فلسفی علیّت است و بدون آنها نمیتوان هیچ قانون کلّی و قطعی در هیچ علمی به اثبات رسانید.[1] برای درک بهتر اهمیت مبحث علیّت به موارد ذیل میتوان اشاره کرد: الف) علیّت و اثبات حقایق عینیاثبات وجود حقیقی اشیاء عینی و خارج از نفس، مرهون اصل علیّت است و بدون آن راهی برای اثبات حقایق عینی باقی نمیماند. همچنین اثبات مطابقت ادراکات با اشیاء خارجی نیازمند به قوانین فرعی علیّت است. توضیح اینکه تصدیق واقع عینی جهان هستی، اگر چه امری قطعی و ضروری است و نیازمند به دلیل نیست، اما این تصدیق ضروری فقط به وجود اجمالی جهان هستی نظر دارد. اینکه هر احساسی، واقعیت عینی دارد، از راه ضرورت حاصل نمیشود، لذا باید آن را اثبات نمود. اگر علیّت و نظام علّی و معلولی را نپذیریم اثبات چنین امری ممکن نیست؛ زیرا صورتهایی که در ذهن تحت شرایط خاصی پدید میآیند، ثابت میکنند که علّتی از خارج سبب پیدایش آنها شده است. اگر مبداء علیّت نباشد احساس و یا وجود شیء در حس نمیتواند وجود واقع عینی را که در قلمرو دیگری موجود است، کشف نماید.[2] ب) علیّت و استدلالمبداء علیّت تنها مبدئی است که کلیهی کوششها در راه استدلال، در کلیهی قلمروهای فکری انسان بکار برده میشود، بر آن متوقف است. زیرا غرض از استدلال اثبات امری است که ثابت نشده است. بنابراین دلیل، علّت و واسطه در اثبات است و چیزی را که مجهول است، معلوم میگرداند. اگر رابطهی علیّت و معلولیت را درک نکنیم از هیچ استدلالی نمیتوانیم نتیجه بگیریم. زیرا نتیجه، معلول مقدمهها است و هنگامیکه قانون علیّت از حساب ساقط گردد و هیچگونه ضرورتی بین علّت و معلول وجود نداشته باشد، ارتباطی نیز بین دلیل و آن حقیقت که مورد استدلال قرار گرفته است، نیز باقی نمیماند.[3] ج) علیّت و اثبات خداوندقانون علیّت، از با ارزشترین قوانین مورد استفاده در فلسفهی الهی است. همین قانون با سایر قوانین منشعب از آن است که ما را ملزم میکند که تمام رشتههای علّی و معلولی را منتهی به یک ذات کامل و غیر معلول بدانیم و همهی نظامات را تحت نظام واحد و قائم به ذات واحد بشناسیم. به همین دلیل است که مرحوم صدرالمتألهین در جلد دوم اسفار مینویسد: أن الطریق إلى إثبات الصانع ینسد بسببه فإن الطریق إلیه هو أن الجائز لا یستغنی عن المؤثر فلو أبطلنا هذه القاعدة لم یمکننا إثبات واجب الوجود.[4] اگر علیّت نفی گردد، راه اثبات صانع نیز مسدود میشود. زیرا طریقهی اثبات صانع این است که هر امر ممکنی محتاج به مؤثر است و چنانچه این طریق باطل شود، امکان اثبات واجب الوجود نخواهد بود. لازمهی انکار علیّت در میان موجودات، این است که نتوانیم این رابطه را بین خداوند و موجودات نیز اثبات نماییم؛ زیرا اگر در میان موجودات چنین رابطهای وجود نداشته باشد، نسبت هر موجودی به موجود دیگر یکسان و نسبت واحدی خواهد بود که هیچ اختلافی از نظر تأثیر و تأثر در میان این نسبتها نخواهد بود. در این صورت انسان از کجا به لغت و معنای کلمهی «سبب و علّت» آشنا شده و از چه راهی میتواند سببیّت خدای تعالی را برای همهی موجودات اثبات نماید.[5] د) علیّت و علمهمهی نظریات علمی در قلمرو مختلف تجربه و مشاهده، بستگی کامل و اساسی به مبداء علیّت و قوانین آن دارد. اگر بین اشیاء رابطهی علّی و معلولی نباشد، در این صورت هیچ قانون و ناموسی هم وجود خارجی نخواهد داشت. زیرا همهی قوانین و نوامیس حاکم بر طبیعت، کیفیتهای خاص علّی و معلولی اشیاء است. و در این فرض «علم» نیز معنا ندارد، زیرا علم عبارت است از بیان قوانین و نوامیس و روابط واقعی بین اشیاء است و اگر بین هیچ چیز با چیز دیگر رابطهای وجود نداشته باشد، علمی هم وجود نخواهد داشت. پس قانون علیّت و معلولیت پایه و اساس علم است.[6] هر چند ممکن است به نظر رسد که اصل علیّت، اصلی بدیهی و اینکه هر پدیدهای علّتی دارد روشن است، اما مسأله این چنین واضح و بدیهی نیست و حداقل بداهت آن نیازمند تبیین است، به ویژه اگر به این نکته توجه کنیم که اصل علیّت از جانب فیلسوفان و متفکران بزرگی چون غزالی در عالم اسلام و هیوم در جهان غرب مورد تردید قرار گرفته است. از مطالب گذشته روشن میشود که اصل علیّت، اصلی است که از اهمیت شایانی برخوردار است، لذا در این پژوهش با بررسی نظرات دو متفکر بزرگ جهان اسلام یعنی غزالی و ابنرشد با تکیه بر نقدهای غزالی به ابنسینا در بحث علیّت و پاسخهای ابنرشد سعی شده تا گامی هر چند کوچک در عرصهی تفکر فلسفی و حقیقتجویی برداشته و روشن شود کدامیک از این بزرگان در داوریهای خود به حقیقت نزدیکتر بودهاند. 3. اهداف پژوهشپیش از پرداختن به اهداف پژوهش لازم است مفاهیمی که در عنوان این پژوهش أخذ شده است را بررسی کنیم. تطبیق در عنوان این پژوهش به کدام معناست و منظور از علیّت چیست؟ الف) منظور از «تطبیق» در این پژوهشمطالعات تطبیقی و مقایسهای در تفکر فلسفی از اهمیت مضاعفی برخوردار است. یکی به جهت آنکه برای شناخت عمیق و دقیق هر چیزی، باید آن را با امور دیگر مقایسه کرد. بروننگری دربارهی خود فلسفه، به واسطهی این نوع مطالعات میسّر میشود. و دوم به جهت آنکه به رغم زمینههای مساعد در فلسفه و قلمرو وسیع در آن برای مطالعات تطبیقی، چنین مطالعاتی، به ویژه در کشور ما، چنانکه شایسته و بایسته است، صورت نگرفته است.[7] البته «تطبیق» مشترک لفظی است یعنی دارای چند معنا بوده که معنایی که منظور است توضیح داده خواهد شد. تطبیق و مطالعهی تطبیقی در فرهنگ مکتوب ما به چند معنا بکار رفته است. یکی از معانی تطبیق، کاری است که مدرّسان حوزههای علمیه به عنوان شیوهی تدریس از آن بهره میجویند. از آن جا که روش آموزش در نظام تعلیم و تربیت سنّتی ما (حوزههای علمیّه) متن محور است.[8] مدرّسان، نخست مطالب بخشی از متن درسی را بدون استناد به کتاب تقریر میکنند و پس از آن، ضمن قرائت متن، آنچه را که از خارج، توضیح داده بودند، بر متن، «تطبیق» میکنند. معنای دیگر تطبیق، آن است که در تفسیر متون، به ویژه متون دینی مانند قرآن، مفسّر، مقبولات علمی پیشین خود را بر آیات تحمیل کند. نام این قسم بحث تفسیرى را تطبیق گذاشتن مناسبتر است، تا آن را تفسیر بخوانیم، چون وقتى ذهن آدمى مشوب و پابند نظریههاى خاصى باشد، در حقیقت عینک رنگینى در چشم دارد که قرآن را نیز به همان رنگ مىبیند و مىخواهد نظریهی خود را بر قرآن تحمیل نموده، قرآن را با آن تطبیق دهد؛ پس باید آن را تطبیق نامید نه تفسیر.[9] تطبیق به این معنا، داستان غولی را که در اساطیر اروپایی ذکر شده است، به یاد میآورد؛ میگویند این غول تختی داشت که گمشدگان در صحرا را دستگیر میکرد و بر روی آن تخت میخواباند و اگر آن فرد، درازتر از تخت بود، سر و ته او را با تبر، قطع میکرد و اگر کوتاهتر بود، آنقدر میکشید تا هماندازهی تخت شود؛ میخواست همه را با تخت خود، تطبیق کند.
[1] محمدتقی مصباحیزدی، آموزش فلسفه، چاپ هفتم، (تهران: شرکت چاپ و نشر بینالملل، 1386)، ج2، ص26 [2] محمدباقر صدر، فلسفه ما، (مترجم سید محمد حسن مرعشی شوشتری)، چاپ اول، (تهران: انتشارات خرسندی)، ص488 [3] مهدی حائری یزدی، هرم هستی، چاپ سوم، (تهران: موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، ۱۳۸۴) ص108 [4] ملاصدرا، الحکمة المتعالیة فی الأسفار العقلیة الأربعة، (بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1990م) ج2، ص134 [5] محمدحسین طباطبایی، تفسیر المیزان، (مترجم محمدباقر موسوی همدانی)، (قم: دفتر انتشارات اسلامی،1374)، ج9، ص259 [6] محمدحسین طباطبایی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، (حاشیه نویسی مرتضی مطهری)، (تهران: صدرا ،1364)، ج3، ص117 [7] بیوک علی زاده، "فلسفهی تطبیقی؛ مفهوم و قلمرو آن" پژوهشنامه فلسفه دین، بهار و تابستان1382، شماره1، ص45 [8] دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، فلسفهی تعلیم و تربیت، چاپ دوم (تهران: انتشارات سمت، 1374)، ج1 به نقل از مقاله فوق [9] محمدحسین طباطبایی،تفسیر المیزان، (مترجم محمدباقر موسوی همدانی)، (قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1374)، ج1، ص10 جهت کپی مطلب از ctrl+A استفاده نمایید نماید |