بررسی تطبیقی هستی شناسی و دلالت های تربیتی آن از دیدگاه غزالی و آکویناس
بررسی تطبیقی هستی شناسی و دلالت های تربیتی آن از دیدگاه غزالی و آکویناس
فصل اول
طـرح مسئـله
مقدمه : 1-1 عنوان تحقیق : بررسی تطبیقی هستی شناسی و دلالت های تربیتی آن از دیدگاه غزالی و آکویناس شاید مهم ترین مساله ای که فلسفه- به عنوان شاخه ای از درخت تنومند شناخت بشری - در طول تاریخ حیات و حیات تاریخی خود،کوشیده به آن پاسخ دهد و آن را به عنوان معمایی بغرنج حل کند ، مسأله هستی شناسی است . هستی چیست ؟ سرچشمه و منشا وجودی وجود کدام است ؟ گوهر بنیادین و ریشه پنهان آن چیست و از کجاست ؟ حل سایر مسائل اساسی فلسفه ، به طور مستقیم یا غیر مستقیم ، آشکار یا ضمنی، بستگی تام به پاسخی دارد که به این پرسش های بنیادین داده می شود ، و در ارتباط تنگاتنگ با نوع رویکردی است که نسبت به این مسئله در پیش گرفته می شود . مسائلی چون ماهیت شناسی ، پدیده شناسی ، ساختارشناسی، شناخت شناسی ، انسان شناسی ، اخلاق شناسی ، شناخت خیر و شر،آزادی و اجبار،ضرورت و تصادف ، و سایر مسائل مهم دیگر فلسفی ، در ارتباط با موضوع هستی شناسی و وجود شناسی طرح می شوند و پاسخ به آن ها در گرو پاسخی است که فلسفه به مسئله ی هستی شناسی می دهد . هستی شناسی شاخهای از فلسفه است که معرفت شناسی یا مطالعه انتقادی مبانی و صدق و کذب آنها را تکمیل می کند ، هستی شناسی به مطالعه پدیده هائی می پردازد که در عالم واقع وجود دارند ، اما این وجود همواره حقیقی نیست و ممکن است مجازی نیز باشد ، نظیر اسطوره ها که زاده تخیل اندیشه اند یا نقطه و خط در علوم ریاضی که جنبه تصوری داشته و فارغ از زمان و مکانند و یا امور انتزاعی مانند زیبائی ، فضیلت و عدالت . گوتک[1] ( ترجمه پاک سرشت ، 1384،ص6) می گوید : فلسفه در مفهومی بسیار کلی شامل تلاش انسان در جهت اندیشه نظری ، تأملی و نظام دار درباره جهان و رابطه انسان با آن است . فلاسفه در نظریه پردازی خود درباره واقعیت به استنتاج های گوناگونی دست یافته اند . فلسفه تعلیم و تربیت یکی از شاخه های فلسفه می باشد.** ارنست رنان[2] می گوید: «فلسفه خود انسان است» و از آنجا که انسان محور تعلیم و تربیت است و در نتیجه رابطه تنگاتنگی بین «فلسفه» و «تعلیم و تربیت» وجود دارد ، فلسفه و جهان بینی انسان متأثر از فرهنگ و جامعه انسانی است (نیکزاد ، 1371، ص 14) . از آنجائی که انسان در این «هستی» زندگی می کند، لذا باید او را در تحت مجموعه ای بررسی کرد که از یک طرف ارتباط او با «خالق» و از طرف دیگر ارتباط او با «هستی» مورد مطالعه قرار گیرد . پس لازم است به مطالعه هستی و انسان به عنوان محور تعلیم و تربیت در مجموعه ای تحت عنوان «هستـی شنـاسی» بپردازیم و چـون خداشنـاسی و انسان شناسی زیر مجموعه هستی شناسی محسوب میشوند لذا بررسی «هستی شناسی» موضوعی مناسب برای تحقیق است ولی قبل از آن لازم است که این مقوله را تعریف کنیم . فلسفه به عنوان یک «رشته» متشکل از شاخه های هستی شناسی ، شناخت شناسی و ارزش شناسی است. «انسان شناسی» زیر مجموعه شاخه « هستی شناسی» می باشد ، زیرا «انسان» زیر مجموعه هستی است(علوی ، 1386،ص22). بسته به اینکه به فلسفه از کدام منظر نگریسته شود ،تعریف خاص خود را خواهد داشت . اگر فلسفه را یک رشته بدانیم متشکل از شاخه های گوناگونی خواهد بود چنان که این امر در مورد سایر رشته های علمی نیز صادق است . مثلا رشته شیمی که به شاخه های متعدد شیمی آلی، معدنی، تجزیه و .... تقسیم می گردد و لذا فلسفه نیز به شاخه های مختلف هستی شناسی[3] و انسان شناسی بعنوان زیر مجموعه هستی شناسی، شناخت شناسی[4] و ارزششناسی[5] تقسیم می شود (علوی ، 1386،ص22). در هستی شناسی (یعنی شناختن هستی) از هستی با وجود بحث می شود بدین صورت که سعی میگردد به سئوالاتی از این قبیل پاسخ داده شود که آیا هستی با وجود حادث است یا قدیم، آیا فقط مادی است یا غیر مادی یا هر دو، آیا دارای خالق و آفریننده است یا خیر، آیا هدفدار است و غیره (علوی ، 1386،صص23-22) . اما نویسندگانی هم یافت می شوند که از تأثیر هستی شناسی بر تربیت سخن گفته اند (ابراهیم زاده، 1369 و خلیلی شورینی ، 1378) . به عنوان مثال، یک فیلسوف تربیتی را در نظر بگیرید که در «هستی شناسی» خود معتقد به خداست آیا این اعتماد به خدا نباید در طرز تربیت او در دیدگاه های تربیتی اش مثلاً در اهداف تربیتی او هم منعکس گردد ، لذا اگر اعتقاد به خدا در هستی شناسی بحث می شود ، از تأثیر آن اعتقاد در اهداف تربیتی ، در شاخه» «تأثیر هستی شناسی بر تربیت» سخن به میان می آید (علوی ، 1386،ص34) . برهان جهان شناختی مفهومی عام است و تقریرهای مختلفی از برهان وجود خدا را در بر میگیرد (جوادی ،1382 ،ص15) . برهان جهان شناختی مفهومی خاص نیست ، بلکه برای اشاره به هر برهانی است که با شروع از مقدمه کلی در باره عالم و با استفاده از اصول فلسفی مانند ا صل جهت کافی یا ا صل علیت ، به اثبات وجود خدای وا حد میپردازد . پس در واقع ما براهین جهان شناختی متعددی داریم . (رو[6]، 1998) . ویلیام رو معتقد است که برهان جهان شناختی برهان پسینی[7] است . زیرا حداقل یکی از مقدمات آن حقیقتی در باره عالم است ، که از راه تجربه برای انسان مکشوف می شود . (پلانتینگا[8]، 1998) معتقد است براهین جهان شناختی از حقیقتی روشن و کلی ، اما پسینی در باره جهان آغاز می شوند ، یعنی از این حقیقت که مثلا موجودات ممکنی وجود دارند ، یا اشیا حرکت می کنند یا دگرگونی میپذیرند . برهان جهان شناختی درصدد اثبات خدای واحد است که قائم به ذات است . فلسفه، علم هستی شناسی است ، علم وجودشنـاسی است . در فلسفـه قوانین «هستی» کشف میشود ، قوانینی که تنها وجودش برای صدق آنها کافی است . موضوع فلسفه «هستی» یا وجود است (آموزگار، 1379،ص8) . هستی شناسی به بحث از «مطلق وجود» یعنی هستی عاری از هر قیدی می پردازد . به این معنا که بر خلاف علوم که به بررسی ظواهر هستی توجه دارد ، هستی شناسی فلسفی خصایص کلی وجود را بررسی می کند تا نظریه ای جامع درباره «هستی» عرضه کند . برای مثال ، فلسفه در پی آن است که آیا جهان پدیده ای تصادفی است یا نظام علیت بر آن حاکم است ؛ و اگر این گونه است از چه نوع قوانینی پیروی می کند ؟ آیا هستی هدفی دارد ؟ آیا جهان آفریننده ای دارد ؟ اگر بلی، آفریدگار هستی در «هستی» چه موقعیتی دارد ؟ ماهیت وجودی او چیست ؟ (ابراهیم زاده ، 1369،ص12) . هستی شناسی می کوشد خصایص کلی ظواهر وجود را کشف کند تا درباره طبیعت و ماهیت جهان ، نظریه ای اظهار کند و روشن سازد آیا حوادث جهان خود به خود پیدا می شوند یا از یک عده قانون های طبیعی پیروی می کنند ؟ آیا هستی را هدفی است یا هیچ گونه قصد و هدفی در آن وجود ندارد ؟ آیا خدایی آن را آفریده است ؟ این خدا چه صفاتی دارد و ارتباطش با آفریدگار خود چگونه است ؟ آیا وجود صرفاً مادی است یا روحی و یا آمیزه ای از آن دو ؟ (شعاری نژاد ، 1377،ص12). هستی شناسی به بحث یا هستی می پردازد و آن را مجرد از زمان و مکان یا هر گونه قیدی مورد مطالعه قرار می دهد. بحث از ماهیت مطلق وجود یا هستی به عهده فلسفه است (مصباح یزدی، 1365،ص21) . با توجه به اهمیت فلسفه تعلیم و تربیت ، و مطالعه افکار و آراء دانشمندان در این زمینه ضروری به نظر می رسد و آشنایی با افکار امام محمدغزالی به عنوان یکی از نمایندگان مکتب رئالیسم وتوماس آکویناس به عنوان یکی از نمایندگان مکتب رئالیسم تعقلی دینی که نظریات رئالیستی داشته اند و بررسی دیدگاه های آنان در مقوله هستی شناسی و دلالت های تربیتی آن می تواند موضوعی مناسب برای این پژوهش بوده و به نظر می رسد که حائز اهمیت باشد و شاید بحث و بررسی آراء این دو شخصیت به نزدیک شدن دیدگاه های اندیشمندان دو دین مقدس اسلام و مسحیت کمک نماید . به تنظیم و مقایسه اهم اندیشه های دو متفکر بزرگ جهان اسلام و مسیحیت درباره هستی شناسی و دلالت های تربیتی آن پرداخته شده است . سعی شده که با معرفی پژوهش مذکور و ارائه برخی یافته های مهم آن ، نظام هستی بر اساس منابع تفکر دینی ، بعنوان بستری مناسب و کارآمد جهت حل اختلافات احتمالی مطرح شده و پژوهشگران حوزه و دانشگاه را به جستجوی عمیق در گنجینه گرانبهای فرهنگ اسلامی بویژه آثار متفکران مسلمان و ارائه نتایج ارزشمند این تلاش در قالبی نوین فراخواند . در این راستا گردآوری، بررسی تطبیقی و تنظیم آراء اندیشمندان اخلاقی گامی آغازین ولی اساسی میباشد . این «پژوهش» چنین تلاشی را دربارۀ هستی شناسی و دلالت های تربیتی آن از دیدگاه دو متفکر بزرگ جهان اسلام و مسیحیت یعنی ابوحامد غزالی و توماس آکویناس مد نظر قرار داده است که بنابرنظر برخی محققان این دو اندیشمند به اخلاق بارویکردی« عمدتا دینی» هر چند از دو منظر نسبتا متفاوت نگریسته اند . 1-2 بیان مسئله : اگر همه مسائل مربوط به انسان و جهان پیرامون او را واقعیت های محسوس خارجی تشکیل میداد ، انسان براحتی می توانست از طریق علم به حل آنها بپردازد . اما تمام سئوالات انسان محدود به این واقعیت محسوس نیست بلکه مسائل و پدیده های دیگری نیز وجود دارند که او را به مشکل و پاسخ وا می دارند ، مثلاً چرا انسان به وجود آمده است ؟ چرا هستی باید باشد ؟ هستی چگونه پیدا شده است ؟ آیا هستی واقعی و هدف دارد ؟ جایگاه انسان در عالم هستی کجاست ؟ آیا آزاد است یا مجبور ؟ آیا انسان قادر است بداند و می تواند بداند ؟ پاسخ به این سئوالات در علم پیدا نمی شود اگر چه علم ما را در یافتن پاسخ ها کمک می کند اما در نهایت برای حل نهائی آنها ناچار از تفکر و اندیشیدن هستیم . گریز[9] معتقد است شما در واقع اصالتاً فیلسوفهستید سئوالات اساسی و تفکرهای جدی که در طول دوران حیات خود داشته اید در واقع همان کاری است که فلسفه انجام می دهد چنان که تربیت در جریان زندگی انسان نقش مهم و اساسی دارد و هر کس به نحوی از آن برخوردار است و کم و بیش آگاهی هایی از آن دارد از این رو این مفهوم همیشه مورد توجه اکثر دانشمندان، فیلسوفان، روشنفکران و مصلحان اجتماعی حتی شعرا و نویسندگان بوده و هر گروه از آنها از روی تجربیات خود درباره ماهیت و نقش آن به بحث و گفتگو پرداخته اند (ابراهیم زاده ، 1369، ص24) . بر طبق نظر آموزگار (1379) فلسفه اندیشیدن به هستی است و انسان خود واجد هستی است و انسان است که به جهان می اندیشد . بنابراین فلسفه از انسان نشأت می گیرد و انسان خود موضوع فلسفه است. از نظر دیوئی انسان بعد عملی فلسفه است ، لذا رجعت فلسفه و تربیت، هر دو به انسان است . بررسی ریشه های تفکر اسلامی در زمینه های تربیتی چنان که رهبر انقلاب (8/9/1360) در دیدار با جمعی از دانشجویان میفرمایند «اسلام عمیق از همه جا و از همه مکتبها راجع به امور انسانی و امور تربیتی مطلب دارد که در رأس مسائل اسلام است»(جوادی ،1382،ص26) . لذا تعلیم و تربیت با دنیای اندیشه و هم با فعالیت های عملی سر و کار دارد . عقاید خوب به کردار خوب رهنمون می شود و اعمال نیکو نیز اندیشه های خوب را به دنبال دارد ، لذا تربیت یک فعالیت کاملاًعقلانی ، منطقی و اساسی است . چاره جویی مبانی نظری رفتارهای تربیتی در کنار الگوهای عملی می تواند نظام تربیتی مقتضی را ارائه کند که افراد تربیت یافته این نظام خود جوش بهترین انسان ها و الگوها و الگوی نسل های بعدی قرار می گیرند (کانت[10] ،ترجمه شکوهی، 1372،ص18) . در خصوص ارتباط بین فلسفه و تربیت دیوئی[11] چنین می گوید : فلسفه و تربیت آنچنان رابطه نزدیکی با هم دارند که می توان فلسفه را نظریه کلی تربیت نامید (ابراهیم زاده، 1385، ص 58) . در بیان اینکه که آیا بین فلسفه و تربیت ارتباطی وجود دارد یا نه نظریه های متفاوتی ارائه شده از جمله اینکه تربیت در تدوین نظریه ها، انتخاب موضوعات و حتی روش شناسی[12] خود از نظریه های فلسفی کمک می گیرد. بطور مثال برای روشن شدن مفاهیمی از قبیل هستی، ماهیت انسان، سرانجام سعادت و خوشبختی، باید از اندیشه های فلسفی کمک گیرد یا این که تربیت با استفاده از یافته های فلسفی دلایل متقن برای عمل تربیتی استنتاج کند (ابراهیم زاده، 1385، ص 58). نقش تعلیم و تربیت در جهان امروز بر کسی پوشیده نیست . انسان به دلیل ویژگی تربیتپذیری از سایر مخلوقات متمایز شده و گوهر او تنها با تربیت به کمال می رسد . ارزش آدمی را نیز می توان به میزان بر خورداری او از تعلیم و تربیت مشخص کرد . اگر بخواهیم برای تربیت نسل امروز طرح و برنامه ای مدون داشته باشیم ، باید از نظریات و توصیه های دانشمندان پیشین بهره ببریم .کمال مطلوب آدمی و اصول روش های جدید تربیت را می توان به عنوان الگوئی از خلال آراء قدمای عالی قدری چون غزالی و آکویناس باز یافت ، لذا به این دلیل موضوع تطبیقی انتخاب شده است که از بررسی آثار بجا مانده از این دو صاحب نظر، در زمینه هستی شناسی و دلالت های تربیتی آن، امکان بررسی تحلیلی عمیق تری فراهم می آید که می تواند به پیشبرد اهداف تعلیم و تربیت کمک شایانی نماید و لذا جا دارد که همه اندیشمندان و هر کس به اندازه توان خود در این راستا تلاش نماید . در واقع بررسی دیدگاه های دو متفکر مختلف و بررسی وجوه تشابه و تفاوت نظرات آنان از اهمیت ویژهای برخوردار است چون نتیجه تحقیق مبنائی برای ادامه تحقیقات و پژوهش ها گردد . با بررسی های نقطه نظرات غزالی و آکویناس می توان ادعا کرد که این نقطه نظرات می تواند مبنائی برای نزدیک شدن فلسفه اسلام و مسیحیت باشد . نگارنده معتقد است که نظرات فلسفی مشترک می تواند مورد استفاده فلاسفه مسلمان و مسیحی سراسر دنیا قرار گیرد . فلسفه شامل حوزه های اصلی است که عبارتند از هستی شناسی ، انسان شناسی به عنوان زیر مجموعه هستی شناختی ، شناخت شناسی و ارزش شناسی است . در این پژوهش محقق بر آن است که به بررسی تطبیقی هستی شناسی و دلالت های تربیتی آن از دیدگاه امام محمد غزالی به عنوان یک فیلسوف رئالیستی و توماس آکویناس به عنوان طرفدار رئالیسم تعقلی دینی بپردازد . سپس محقق قصد دارد که آراء آنان را در شاخه های هستی شناسی مورد بررسی قرار داده و سپس دلالت های ضمنی و استلزامات تربیتی مربوط را استخراج و در نهایت به وجوه تفاوت و تشابه هستی شناسی و دلالت های تربیتی آن از دیدگاه امام محمد غزالی و توماس آکویناس بپردازد . به هر حال، امید است پژوهشگران علاقمند به این خلاء پژوهشی در زمینه ارائه افکار متفکران اسلام ناب به جهان امروز توجه جدی نموده و با تلاش مضاعف سعی در جبران آن نمایند . 1-3 اهداف تحقیق : الف-اهداف کلی تحقیق : 1- تبیین وجوه تشابه و تفاوت دیدگاه های امام محمد غزالی وتوماس آکویناس در خصوص «هستی شناسی» . 2- تبیین وجوه تشابه و تفاوت دیدگاه های امام محمد غزالی و توماس آکویناس در خصوص«دلالت های تربیتی هستی شناسی» . ب- اهداف جزئی تحقیق : 1- تبیین وجوه تشابه و تفاوت دیدگاه های امام محمد غزالی وتوماس آکویناس در خصوص «جهان شناسی» . 2- تبیین وجوه تشابه و تفاوت دیدگاه های امام محمد غزالی وتوماس آکویناس در خصوص «خداشناسی» . 3- تبیین وجوه تشابه و تفاوت دیدگاه های امام محمد غزالی وتوماس آکویناس در خصوص «انسان شناسی» . 4- تبیین وجوه تشابه و تفاوت دیدگاه های امام محمد غزالی و توماس آکویناس در خصوص «تعریف تربیت» . 5- تبیین وجوه تشابه و تفاوت دیدگاه های امام محمد غزالی وتوماس آکویناس در خصوص «اهداف تربیت» . 6- تبیین وجوه تشابه و تفاوت دیدگاه های امام محمد غزالی وتوماس آکویناس در خصوص «معلم محوری و شاگرد محوری» . 1-4 اهمیت و ضرورت تحقیق : در فلسفه تعلیم و تربیت با مسائلی مواجه می شویم که ریشه در هستی شناسی ، خداشناسی ، و انسان شناسی و ... دارد و برای جوابگویی به این سئوالات باید در زمینه های نامبرده اطلاعات کافی داشته باشیم و بدون درک و آگاهی درست از این مسائل نمی توانیم به فلسفه تعلیم و تربیت دست یابیم و نیازمند شناسایی نظام تربیتی مشترک بین دیدگاه های مختلف هستیم و این مهم از طریق بررسی تطبیقی دو دیدگاه حاصل می گردد و در واقع ریشه شناسایی یک نظام تربیتی جامع و کامل را در مطالعه آثار افکار شخصیت های تربیت یافته و صاحب نظری چون امام محمد غزاالی وتوماس آکویناس می توان جستجو کرد و از مقایسه فلسفه اسلام و غرب که هر یک از این رو خطابه ها و آثار بسیاری با توجه به هستی شناسی ، خداشناسی و انسان شناسی ارائه کردهاند و با آگاهی بسیار در این زمینه ها و دید وسیع و از تطبیق فلسفه اسلام و غرب (مسیحیت) نکات ارزشمندی عاید می شود . لذا توجه کردن به چنین شخصیت هایی و بررسی مستمر آثار آنها به خصوص در زمینه فلسفه تعلیم و تربیت و استلزامات تربیتی آن ، جهت آشنایی با افکار ، اندیشه ها و عقاید آنان ضروری به نظر می رسد . از آنجا که فلسفه و تربیت ره گشایی خردمندانه از تضاد و تناقض در نظر و عمل تربیت می باشد ، لذا اندیشه انسان نیز در مسایل اصلی و بنیادین هستی متأثر از تربیت است و بنابراین ضرورت و نیاز به یک فلسفه تربیتی کامل از تدریجی ترین نیازهای بشر به حساب می آید (ابراهیم زاده ، 1369،ص34) . در یک تربیت جامع و کامل باید توجه داشت که انسان به دو گونه ای فطری و طبیعی و در جستجوی الگوها و سمبل های صحیح زندگی است و سرمشق طلبی و سمبل خواهی جزو ذات سرشت انسان است (کانت[13] ،ترجمه شکوهی ، 1372،ص21) . اگر تربیت انسان ها یک ضرورت است و هدف هر نظام تعلیم و تربیت آماده سازی و ساختن انسان ها از ابتدای تولد و خدایی شدن است ، بایستی انسان را شناخت و جهان پیرامون او را بررسی کرد و مهمتر از همه اینکه خالق این انسان را با دید وسیع تری شناخت . چرا که او از همه آگاهتر، بیناتر و شنوا تر است . «نحن اقرب الیه من حبل الورید» بدرستی که ما از رگ گردن به شما نزدیک تریم (ق: 16) . کسی که خمیر مایه فطرت آدمی را به دست خود ایجاد کرده و در آن روح دمیده و عقل، عاطفه و وجدان را در ذاتش به ودیعه نهاده و همیشه با اوست «نحن خلقنا الانسان و نعلم ما توسوس به نفسه» ما انسان را خلق کردیم و از وسوسه های درونی او آگاهیم (ق: 16) . بدین لحاظ تربیت صحیح به گونه ای است که به نوعی اتصال به منبع وحی می باشد و تمامی ابعاد وجودی انسان اعم از جسمانی ، روانی ، عاطفی و اجتماعی ... را شامل می شود و به تعبیر دیگر کامل باشد (کانت ،ترجمه شکوهی ، 1372،ص22) . غزالی هستی را به عنوان موضوع علم تئوسوفی در نظر می گیرد و طرفدار واقعی حقیقت است . او اعتقاد دارد که وجود «هستی» واقعاً وجود دارد . غزالی به ماهیت وجود توجه کرد و او خواست بداند که هستی چیست و هستی را به عنوان یک مفهوم ساده و جدا ناپذیر در نظر میگیرد نه یک ماهیت ترکیبی از چند چیز . وجود از واضح ترین مفاهیمی است که تشخیص همه چیزها به خداست . وجود دارای مرتبه والایی است یعنی اینکه همه وجود یک حقیقت منحصر به فرد است. وجود به خدا و اعمالش محدود می شود . غزالی به وحدت وجود اعتقاد دارد (علوی[14]، 2009). واقعیت اساسی «منشاء پیدایش جهان» برای آکویناس مهم و تعیین کننده است . اصل وجود اشیاء شامل جهان نیز می شود . مسئله اصالت وجود در فهم اکویناس از رابطه خالق با مخلوق نقش تعیین کننده داشته است. از نظرآکویناس وجود ، در واقع دقیق ترین نام خدا در میان نام هاست و او کل وجود را به کمال داراست و به همین سبب «وجود» دقیقاً به او تعلق دارد (بورل[15]، 1989). جوادی (1382) می گوید : آکویناس پنج راه برای کسب یقین به وجود خداوند مطرح کرد که به نام "پنج راه "[16] در فلسفه دین معاصر مورد توجه است . توماس آکویناس معتقد بود که برای یقین یافتن به وجود خداوند به دلیل و برهان نیاز است زیرا خداوند بدیهی نیست . محقق در این مقاله با مقایسه هستی شناسی از دیدگاه غزالی و آکویناس تلاش می کند که به یک راهبردی دست یابد . چرا که ما نیاز داریم که با آراء تربیتی بزرگانی چون غزالی و آکویناس آشنا شده و نتیجه وجوه تشابه و تفاوت را در اختیار دیگران قرار دهیم زیرا آنان متفکرانی هستند که وقت ، انرژی و عمر خویش را در راه فلسفه و علم صرف کرده اند و آشنایی با شیوه تفکر آنان پاسخگوی بسیاری از پرسش های احتمالی در زمینه «هستی شناسی» است . سهم محقق این است دیدگاه هایی را عرضه نماید که موجب تحقیق بیشتررا فراهم آورد . هدف تلاش برای ارائه یک مدل مشترک برای نمایندگانی از دو دین بزرگ اسلام و مسیحیت است که بتوانیم به نقاط مشترکی دست یابیم . از آنجا که امام محمد غزالی در قرن پنجم هجری قمری و توماس آکویناس در قرن سیزدهم میلادی می زیسته اند، لذا این تحقیق نشان خواهد داد که طی این مدت آموزش و پرورش و فرهنگ در دو دین اسلام و مسیحیت چقدر پیشرفت داشته است . همجنین بررسی آراء این دو صاحب نظر ما را با نظام تعلیم و تربیت در دو دین متفاوت آشنا کرده و نتایج آن می تواند مدد کار دست اندر کاران تعلیم و تربیت باشد .گرچه این نظریات قدمت تاریخی دارد و در عصر حاضر نیز تغییرات و تحولات وسیعی در زمینه تعلیم و تربیت صورت گرفته است ، می توان در غنی سازی محتوا و روش تربیت از این نظریات بهره گرفت . لذا به نظر می رسد که پژوهش حاضر در بررسی تطبیقی هستی شناسی امام محمد غزالی و توماس آکویناس به عنوان دو دیدگاه درباره هستی ، انسان و خدای خالق انسان قابل بررسی و یک ضرورت باشد تا با تدوین آن طرحی نو در آراء فلسفی و تربیتی ارائه شود . 1-5 سئوالات تحقیق : الف : سئوالات کلی تحقیق : 1- وجوه تشابه و تفاوت دیدگاه های امام محمد غزالی وتوماس آکویناس در خصوص« هستی شناسی» چیست ؟ 2- وجوه تشابه و تفاوت دیدگاه های امام محمد غزالی و توماس آکویناس در خصوص «دلالت های تربیتی هستی شناسی» چیست ؟ ب : سئوالات جزئی تحقیق : 1- وجوه تشابه و تفاوت دیدگاه های امام محمد غزالی و توماس آکویناس در خصوص «جهان شناسی» چیست ؟ 2- وجوه تشابه و تفاوت دیدگاه های امام محمد غزالی وتوماس آکویناس در خصوص « خداشناسی »چیست ؟ 3- وجوه تشابه و تفاوت دیدگاه های امام محمد غزالی و توماس آکویناس در خصوص « انسان شناسی» چیست ؟ 4- وجوه تشابه و تفاوت دیدگاه های امام محمد غزالی و توماس آکویناس در خصوص « تعریف تربیت » چیست ؟ 5- وجوه تشابه و تفاوت دیدگاه های امام محمد غزالی و توماس آکویناس در خصوص «اهداف تربیت» چیست ؟ 6- وجوه تشابه و تفاوت دیدگاه های امام محمد غزالی و توماس آکویناس در خصوص «معلم محوری و شاگرد محوری» چیست؟
1-6 تعاریف مفهومی و عملیاتی : الف – هستی شناسی : 1-تعریف مفهومی : ریشه لغت هستی شناسی[17] یونانی است به معنی وجود[18] و به معنای شناخت و مطالعه می باشد و تقریباً معادل معنای متافیزیک است. وقتی در باب کلمه وجودشناسی مطالعه میکنیم پرسش این است که آیا مفهوم مورد نظر واقعیت ذهنی دارد یا توهم است ؟ در صورت واقعیت داشتن چه نوع واقعیتی است ؟ آیا واقعیتی ذهنی است یا مستقل از ذهن ؟ (نیکزاد ، 1371،ص35) . 2- تعریف عملیاتی : در هستی شناسی (یعنی شناختن هستی) از هستی یا وجود بحث میشود، بدین صورت که سعی می گردد به سوالاتی از این قبیل پاسخ داده شود که آیا هستی یا وجود حادث است یا قدیم ؟ آیا فقط مادی است یا غیرمادی ؟ یا هر دو ؟ آیا هستی یا وجود دارای خالق و آفریننده است یا خیر ؟ آیا هستی یا وجود هدفدار است یا خیر ؟ دیدگاه عزالی و آکویناس در خصوص هستی شناسی چیست ؟ ب- جهان شناسی : 1- تعریف مفهومی : جهان شناسی عبارت است از نگرش انسان به هستی و توجیه و تبیین آن در رابطه با انسان . به عبارت دیگر دید کلی که انسان از جهان هستی دارد و براساس آن به تعبیر و تفسیر می پردازد ، جهان شناسی نامیده می شود . جهان شناسی در واقع قسمتی از هستی شناسی است و عناصر عمده آن عبارتند از : الف- توجیه جهان هستی ب- توجیه انسان ج- رابطه انسان با هستی (مطهری ، 1376، ص53) . 2-تعریف عملیاتی : در جهـان شناسی که قسمتی از هستی شناسی است از شناختن جهان بحث میشود و سعی می گردد که به سوالاتی از این قبیل پاسخ داده شود که آیا جهانی غیر از جهان محسوس وجود دارد ؟ چه اموری حقیقتاً در عالم وجود دارند ؟ آیا جهان مجموعه ای هدفدار است یا خیر ؟ آیا جهان دارای یک ساختار مشخص، قطعی و مستقل از ذهن است یا خیر ؟ آیا جهان مادی است یا خیر ؟ غزالی و آکویناس در خصوص جهان شناسی چه دیدگاه هائی دارند ؟ پ-خداشناسی : 1-تعریف مفهومی : خداشناسی یعنی عالم الهیات یعنی آنچه مربوط به الله می باشد . علم الهی یعنی علم خداشناسی و خداشناسی در اسلام به معنی شناخت الله و مقربان اوست . علم الهیات به معنای مصطلح شامل مباحثی است مربوط به شناخت خدا و اثبات وجود او (دهخدا ، 1339،ص126) . 2-تعریف عملیاتی : در خصوص تعریف عملیاتی خداشناسی محقق درصدد پاسخگویی به سوالاتی از این قبیل است که آیا خدا وجود دارد یا خیر ؟ اگر خدا وجود دارد آیا اثبات و شناخت وجود خداوند برای بشر امکان پذیر است ؟ آیا وجود جهان و هستی نیز عین تعلق و وابستگی به خداوند است ؟ آیا خداوند وجود مطلق و کاملی است که سراسر جهان را فراگرفته است ؟ آیا خداوند خالق هستی است ؟آیا تدبیر جهان به وسیله ذات باریتعالی است ؟دیدگاه غزالی و آکویناس در خصوص خداشناسی چیست؟ ج- انسان شناسی : 1- تعریف مفهومی : انسان اشرف مخلوقات است . روح انسان شامل برتری او نسبت به سایر مخلوقات است و این روح انسان است که باید باعث شبیه شدن انسان به خدا از لحاظ وجود ، اختیارات و اعمال شود . روح انسان کاملاً متفاوت از جسم است . بدن نابود می شود اما روح باقی می ماند . هدف روح کسب دانش و آزادی انسان و نهایتاً رسیدن به درجه خلوص، درک و شاهد بی منتهای هستی است . روح فقط در جستجوی خداوند است (علوی[19]، 2009) . فرض کنید مجموعه انسانها از تعداد محدودی انسان تشکیل شده است ، صرفا با دانستن این نکته که هر انسانی وابسته به دیگری است ، پاسخ به این پرسش داده نمی شود که چرا در این عالم چیزی به نام انسان و نه مثلا غول پیدا شده است ؟ این حقیقت که انسان وجود دارد ، محتاج عقلی است که بیرون از مجموعه خود انسانها است (جوادی ، 1382،ص17) . 2-تعریف عملیاتی : انسان شناسی زیر مجموعه هستی شناسی است زیرا انسان جزئی از نظام آفرینش است و در آن از جسم ، روح ، نفس ، فطرت ، عقل ، قلب ، اراده ، مسئولیت ، آزادی ، تفاوت های فردی ، سیر تحول و کمال و..... بحث می شود و از مواردی مشابه بحث می شود نظیر اینکه آیا انسان فقط جسم مادی است یا روح هم دارد ، مجبور است و یا مختار ، هدفدار است یا خیر (به عبارت دیگر آیا هدفدار خلق شده یا بدون هدف) و غیره . از نظر غزالی و آکویناس ،انسان شناسی چه مفهومی دارد ؟ چ- تربیت : 1- تعریف مفهومی : تربیت از نوع لغوی از ریشه ربو گرفته شده و در باب تفعیل بصورت مصدر و متعدی به تربیت تبدیل شده است و به معنای «به فعلیت رساندن» ، «شکوفا ساختن»، «پرورش دادن» و در تعریف عبارت است از شکوفا ساختن و به فعلیت رساندن استعدادهاست (علوی ، 1386 ،ص39) . 2- تعریف عملیاتی : در خصوص تعریف عملیاتی تربیت محقق درصدد پاسخگویی به سوالاتی از این قبیل است که منظور از تربیت چیست ؟ آیا منظور از شکوفا ساختن ، به فضیلت رساندن استعدادهاست ؟ آیا منظور پرورش استعدادهای بالقوه است ؟ آیا منظور پرورش استعدادهای بالقوه انسان است یا خیر؟ مراحل تربیت چیست ؟ نقش تشویق و تنبیه در تربیت چیست ؟ محور تربیت چیست ؟ آیا تعلیم و تربیت ماهیت تدریجی و پیوسته دارد یا خیر ؟ [1]- Gutk [2] - E.Renan [3]- Ontology [4]- Epistemology [5]- Axiology [6]- Row [7]- posterior [8]- plantinga [9]- Greez [10] - Kaunt [11]- Dioee [12]- Methodology [13]-Kaunt [14]-Alavi [15]- Burrell [16]- five ways [17]- ontology [18]- logos جهت کپی مطلب از ctrl+A استفاده نمایید نماید |