دانلود پرفروش ترین فایل ها# فورکیا # اینترنت#فایل سل#

فایل های پرفروش فورکیا و اینترنت را دانلود کنید(فایل های در این وبسایت قرار داده می شودکه تضمینی و مطمئن هستن ،اگر غیر از این بود به مدیریت اطلاع دهید)سعی شده فایل های دارای ضمانت معتبر گلچین بشه ولی تصمیم با شماست.موفق باشید
4kia.ir

دانلود پرفروش ترین فایل ها# فورکیا # اینترنت#فایل سل#

فایل های پرفروش فورکیا و اینترنت را دانلود کنید(فایل های در این وبسایت قرار داده می شودکه تضمینی و مطمئن هستن ،اگر غیر از این بود به مدیریت اطلاع دهید)سعی شده فایل های دارای ضمانت معتبر گلچین بشه ولی تصمیم با شماست.موفق باشید

شما در این سایت میتوانید به راحتی بهترین فایل ها که دارای ضمانت می باشند را دانلود کنید(فایل سل،فورکیا،همیار دانشجو و....)
بهترین های اینترنت را در این وب سایت بیابید.
طبقه بندی موضوعی

تبیین، بررسی و نقد مبانی نظریه عدالت جان راولز‌

چهارشنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۶، ۰۸:۱۴ ق.ظ


تبیین، بررسی و نقد مبانی نظریه عدالت جان راولز‌

تبیین، بررسی و نقد مبانی نظریه عدالت جان راولز‌

فهرست

چکیده. هشت

کلید واژگان:. هشت

پیش‌گفتار. چهارده

مقدمه

الف- آشنایی با شخصیت و اندیشه‌ی جان راولز. 17

ب- پیشینه‌ی پژوهش. 19

فصل اول

مفهوم‌‌شناسی عدالت و عدالت سیاسی23

1-1. عدالت. 23

2-1. عدالت سیاسی. 24

3-1. سیر مفهومی عدالت در اندیشه‌ی سیاسی غرب. 25

فصل دوم

توصیف29

1-2. اهمیت و جایگاه ‌نظریه‌ی‌ راولز. 29

2-2. بیان نظریه. 30

3-2. راولز پیشین و پسین. 32

4-2. اصول عدالت در نظریه‌ی راولز. 35

5-2. رئوس مطالب نظریه‌ی راولز. 37

6-2. نتایج سیاسی نظریه‌ی راولز. 39

 

فصل سوم

بسترهای فکری راولز41

1-3. انگیزه‌ی نظریه‌پردازی راولز. 41

2-3. آبشخورهای فکری جان راولز. 42

1-2-3. لیبرالیسم. 42

2-2-3. انسان‌‌گرایی. 50

3-2-3. سکولاریسم. 52

4-2-3. انسان‌شناسی وظیفه‌‌گرا. 54

5-2-3. کثرت‌‌گرایی. 58

6-2-3. نسبیت‌‌گرایی معرفت‌شناختی. 60

7-2-3. کانتیسم. 63

فصل چهارم

بررسی نظریه‌ی راولز، ویژگی‌ها و مبانی آن79

1-4. نقد راولز بر نظریه‌های رقیب79

1-1-4. دیدگاه راولز درباره‌ی نظریه‌ی سودگرایی80

2-1-4. دیدگاه راولز درباره‌ی نظریه‌ی شهودگرایی84

3-1-4. دیدگاه راولز درباره‌ی نظریه‌ی کمال‌گرایی87

2-4. راولز پیشین89

1-2-4. کثرت‏گرایی90

2-2-4. قراردادگرایی91

3-2-4 وضع نخستین93

 

4-2-4 پرده‌ی بی‌خبری94

5-2-4. عقلانیت94

6-2-4. اصول عدالت96

3-4. راولز پسین97

1-3-4. پراگماتیسم97

2-3-4. مدارای دموکراتیک107

3-3-4. اجماع هم‌پوشان109

4-3-4. اصل همگانی عدالت110

5-3-4. ایمان عقلایی به امکان تحقّق یک نظام عادلانه112

6-3-4. ایده‌ی مفهوم سیاسی عدالت112

7-3-4. ایده‌ی اجماع هم‌پوشان114

8-3-4. شرط همگانی مفهوم عدالت116

فصل پنجم

اندیشه‌های منتقد راولز121

1-5. فیلسوفان مسلمان121

2-5. کمال‌گرایان122

3-5. جامعه‌گرایان132

4-5. تکثرگرایان ارزشی137

5-5. چندفرهنگی‌گرایان139

6-5. برابری‌خواهان142

7-5. آزادی‌خواهان (لیبرتارین‌ها)145

8-5. فمینیست‌ها151

 

فصل ششم

تحلیل153

1-6. بررسی نقدهای راولز بر نظریه‌های رقیب153

2-6. دسته بندی و بررسی نقدهای وارد بر راولز155

1-2-6. انتقادهای وارد بر مبانی و بستر فکری راولز155

1-1-2-6. نقد لیبرالیسم155

2-1-2-6. نقد انسان‌‌گرایی157

3-1-2-6. نقد سکولاریسم160

4-1-2-6. نقد انسان‌شناسی وظیفه‌‌گرا161

5-1-2-6. نقد کثرت‌‌گرایی166

6-1-2-6. نقد نسبیت‌‌گرایی معرفت‌شناختی169

7-1-2-6. نقد پراگماتیسم172

8-1-2-6. قرارداد اجتماعی172

2-2-6. انتقادهای ناظر بر محتوای راولز175

1-2-2-6. بی‌توجّهی به فلسفه‌ی اخلاق175

2-2-2-6. وضعیت اصیل175

3-2-2-6. بی‌توجّهی به معیارهای عدالت‌پژوهی176

4-2-2-6. پرده‌ی بی‌خبری177

5-2-2-6. فرضی بودن ‌‌‌وضع نخستین و اشکالات آن177

6-2-2-6. پارادوکس در تصور پیشین «خیر» و سعادت181

7-2-2-6. عدم توجّه به تلقی‌های دیگر از «خیر»182

 

8-2-2-6. اصول عدالت: آزادی، تمایز182

9-2-2-6. اقتضای ظالمانه‌ی اصل دوم183

10-2-2-6. نسبیت عدالت و معیار‌ناپذیری مطلق آن184

11-2-2-6. ایدئولوژیک و جانب‌دارانه و بومی بودن ‌نظریه‌ی راولز185

12-2-2-6. فقدان نوآوری186

13-2-2-6. فقدان انسجام و شفافیت لازم و ابهام و تفسیرپذیری زیاد نظریه187

14-2-2-6. خنثا و تهی بودن عدالت در ‌نظریه‌ی راولز188

15-2-2-6. معطوف بودن به پوچی و پوچ‌گرایی189

16-2-2-6. عدم توجّه به بسیاری از تلقی‌های دیگر از عدالت190

17-2-2-6. تردیدپذیر بودنِ ضدیت با فایده‌انگاری190

18-2-2-6. نگاه غیرساختاری و انتزاعی به عدالت اجتماعی191

خاتمه

علل توجّه صاحب‌نظران به دست‌آورد راولز193

 

منابع:199

کتاب‌‌‌نامه فارسی:. 199

مقالات:. 201

منابع انگلیسی:. 203

منابع اینترنتی:. 204

 

 

 

 

پیش‌گفتار

حال و هوای ماه رمضان و تشنگی و گرمای تابستان سال هشتاد و هشت، یکی از ماندگارترین خاطرات مرا رقم زد، طرح ضیافت، طرحی آموزشی-تبلیغی در دانش‌گاه فردوسی. بنا بود برای دانش‌جویان، درس جنگ نرم را تدریس کنم، بگذریم از حال و هوای آن روزها و ماجرای انتخابات و حساسیت‌ها و سر و صداهایی که بود و گذشت و... کمابیش به‌خیر گذشت.

درباره‌ی موضوعی که قرار بود برای دانش‌جویان تدریس کنم کم و بیش اندوخته‌ای داشتم، اما روزها، روزهایی بود که هر سری و صدایی بوی سیاست می‌داد، و نه سیاست به معنای مقدسی که می‌‌شناسیم، حال شاید بتوانی تصور کنی عبارت «جنگ نرم» آن هم در فضای هیجان‌زده‌ی دانش‌گاه با دانش‌جویان چه می‌کرد و با من چه می‌کرد.

پس هرچه که از کتب علمی و فلسفی و دینی در این زمینه به دستم می‌رسید می‌خواندم. لازمه‌ی این مطالعات آشنایی با مکتب‌های مختلفی بود که به نوعی در حوزه‌های علم و فرهنگ ما ورود پیدا کرده‌است. و از آن‌جا که من هیچ‌گاه امکان تحقّق تحقیقات بدون پیش‌فرض را باور نداشتم، عمدهی این مکتب‌ها را با عینک یک طلبه‌ی مسلمان ایرانی خواندم. هابرماس، هانتینگتون، پوپر، هایک، مکینتایر، نوزیک، راولز و... از جمله شخصیت‌هایی هستند که در خصوص نظریّاتشان مطالعه کردم. هم‌چنین سعی داشتم با نظریّات مربوط به دین، اخلاق و سیاست در فلسفه بیش‌تر آشنا شوم.

گرچه پیش‌تر – به دلایل کاملا شخصی- مایل بودم موضوع پایان‌نامه را مرتبط با فلسفه‌ی ذهن انتخاب کنم، لکن اساتیدی چون استاد کهنسال و استاد حقّی ‌‌‌‌پیش‌نهاد کردند که موضوع را مرتبط با دغدغه‌های جاری و ساری در حوزه‌ی مطالعاتی خودم بردارم، بی‌درنگ پذیرفتم و به ‌‌‌‌پیش‌نهاد یکی از اساتید روحانی، «راولز» را انتخاب کردم. با آن‌که می‌دانستم کار دشوار است و درباره‌ی او تا کنون بیش از دو-سه کتاب ترجمه نشده.

دو سال طول کشید تا این نوشته آن‌گونه شود که می‌خواهم، اما سرانجام شد.

 

موانعی که گذشت

1. عدم دست‌رسی به منابع درجه‌ی یک

بیش‌تر کتاب‌هایی که مورد نیازم بود در دست‌رس یا نبود، یا نیافتم. آثار بزرگانی چون ساندل، نوزیک، گری، مکینتایر، جوزف رز، برایان باری و...

زمانی‌که از احمد واعظی در این راستا کمک خواستم، فرمودند که کتابشان را در کمبریج نوشته‌اند، و از منابعی که در ایران می‌توان یافت اطلاعی ندارند. لذا ناچار بودم این کتاب‌ها را در فضای مجازی جست‌وجو و دانلود کنم. سخت‌تر آن‌جا بود که در جست‌وجوی نامی، هم‌نامی پرآوازه‌تر یافت می‌شد، چونان‌که درباره‌ی جان گری پیش آمد، و این مسأله کار را بیش‌تر دشوار می‌کرد.

2. ترجمه‌ی نامناسب برخی آثار

متأسفانه پس از مدّت‌ها انتظار و پس از آن‌که برخی از آثار راولز ترجمه شد، دیدیم که ترجمه مناسب نیست و حتّا گاه، به متن اصلی وفادار نبوده‌است، هم‌چون قانون مردمان که اعتراض دکتر ملکیان را نیز برانگیخت.

اینک پس از مطالعه‌ی بیش از پنجاه منبع، اعم از فارسی و انگلیسی، کتاب و مقاله، حقیقی و مجازی (اینترنتی)، حاصل این مطالعات را تقدیم اساتید و دانش‌جویان و حکمت‌پویانی می‌کنم که دل در گرو دانستن دارند.

از ویژگی‌های این نوشته نسبت به نوشته‌های مشابه، وجود مباحثی است که پیش از این شاید ‌کم‌تر به آن اشاره شده. مثل دقت نظر در نگاه پراگماتیستی راولز پسین، که حتّا نویسنده‌ای هم‌چون احمد واعظی نیز در کتابش اشاره‌ای به این موضوع نداشته‌است.

هم‌چنین تلاش کردم که در جمع‌آوری نقدهای مختلفی که درباره‌ی راولز موجود است همّتی در خور داشته‌باشم. نویسنده مدّعی نیست که در این هدف غور کامل کرده‌است، لکن بنده در حد توان آن‌چه در منابع بود گردآوری کردم و در فصل پنجم کتاب آورده‌ام.

 

به هر حال، نوشته‌ای که پیش روی شما است شامل یک مقدمه و شش فصل است. فصل نخست مفهوم‌شناسی عدالت و عدالت سیاسی است که آغازه‌ای برای ورود به بحث است. فصل دوم توصیف نظریه‌ی جان راولز، فصل سوم و چهارم تبیین نظریه، فصل پنجم مربوط به نقدها و سرانجام فصل ششم تحلیل نظریه از نگاه نویسنده است.

-

امیدوارم، آن‌چه خواندم و نوشتم، در ساحت ربوبی الله جلّ و علی مرضیّ باشد و منظور.

در پایان از اساتید بزرگواری که در این ره‌گذر همراهم بودند صمیمانه سپاس‌گزارم، و امیدوارم با مطالعه و راه‌نمایی موشکفانه‌ی خود، بر غنای این کار بی‌افزایند.

 

مقدمه

الف- آشنایی با شخصیت و اندیشه‌ی جان راولز

راولز کیست؟

جان بوردن راولز[1]، فیلسوف معاصر آمریکایی در سال ۱۹۲۱ در بالتیمور زاده شد و تحصیلات خود را در رشته‌ی فلسفه در دانش‌گاه پرینستون آغاز کرد. پس از تحصیل، مدّتی به تدریس در دانش‌گاه کرنل پرداخت و از سال ۶۷۹۱ به هاروارد رفت. او به سال ۲۰۰۲ در سنّ هشتادویک سالگی چشم از جهان فروبست. وی با رشد در سنّت فلسفه‌ی تحلیلی و فضای علمی شده‌ی فلسفه‌ی آمریکا، سعی کرد، پایه‌های فلسفه‌ی سیاسی خود را تدوین نماید و با تأثیری که از آرای فیلسوفانی چون لاک، روسو و کانت گرفته بود، یکی از مهم‌ترین نظریّات را درباره‌ی عدالت پی‌ریزی کرد. راولز را یکی از بزرگ‌ترین فلاسفه‌ی سیاسی قرن بیستم شناخته‌اند که توانسته با مبنا قراردادن اصول لیبرالیسم، به مهم‌ترین دغدغه‌ی آرمان‌های ‌‌ضدلیبرالیستی (یعنی بحث عدالت اجتماعی) بپردازد.

احاطه به دانش واندیشه‌ی پیشینیان در قلمرو اخلاق، فلسفه، سیاست و تاریخ، تلاش مداوم و خستگی‌ناپذیر علمی، نظم و انضباط شخصی، شخصیت فروتن و مهرورز، اندیشه‌ی پویا، نثر فصیح و روشن، از جان راولز چهره‌ای برجسته، دیرپا و نام‌ور در ‌حوزه‌ی فلسفه‌ی دوران جدید ساخته‌است‌؛ تا‌جایی‌که در میان منتقدان راولز کسانی نیز یافت می‌شوند که این شهرت اقبال عمومی را دلیل بر وجود افکار بدیع و استدلال‌های محکم در اندیشه‌ی وی نمی‌دانند؛ برای مثال شاپیرو معتقد است که راولز فیلسوفی است که از امتیاز فرا‌رفتن از مرزهای آکادمیک و تبدیل شدن به چهره‌ای مشهور و مردمی برخوردار بوده‌است.[2]

 

تلاش‌های علمی راولز

نظریه‌ی عدالت جان راولز از مهم‌ترین نظریات فلسفه‌ی سیاسی در قرن بیستم به‌شمار می‌رود. او در احیای فلسفه‌ی سیاسی تأثیر فراوانی داشته‌است. جان راولز نظریه‌اش را درباره‌ی عدالت را نخستین‌بار در مقاله‌ای در سال 1958 میلادی به نام عدالت ‌‌‌‌به‌مثابه‌ی انصاف[3] نوشت. او در این مقاله تفسیر خود را از مفهوم عدالت بیان کرده‌است. وی چند سال بعد در سال 1971 میلادی کتابی تحت عنوان نظریه‌ی عدالت[4] نوشت و نظریه‌ی خود را در آن به‌صورت جامع و مبسوط شرح داد. ‌‌آن‌گاه در سال 1993 میلادی کتابی دیگر به نام لیبرالیسم سیاسی[5] به چاپ ‌رساند که در این کتاب تناسب نظریه‌ی عدالت خود را با نوع خاصّی از نظام سیاسی بیان می‌کند و در نهایت در سال 2000 میلادی کتابی به نام عدالت ‌‌‌‌‌‌‌‌به‌مثابه‌ی انصاف[6] نوشت. در این کتاب که آخرین اثر وی به‌شمار می‌رود، خلاصه‌ی تمام افکار و نظریّات خود را بیان می‌کند.

یکی از امتیازات راولز نسبت به دیگر نظریه‌پردازان، اصول عدالت، از نظر او است. او با پی‌ریزی این نظریه از سویی به اصل آزادی اولویّت می‌دهد و از سوی دیگر، عدالت جبرانی و برابری اجتماعی را درمی‌افکند. به عبارت دیگر، راولز درپی سازش دادن مباحث راست و چپ جدید در غرب بود که در تقابل با هم نگریسته می‌شدند. به همین دلیل، کتاب او هم نزد اندیش‌مندان لیبرالی که به اصل آزادی اهمیت خاصّی می‌دادند و هم نزد متفکران مارکسیستی که خواستار برابری اجتماعی بودند، مورد تحسین و توجّه قرارگرفت. اهمیت نظریه‌ی عدالت راولز چنان می‌نماید که امروزه محدوده‌ی مباحث فلسفه‌ی سیاسی به «افلاطون تا راولز» تغییر یافته‌است.

کوشش‌های وی در این چند دهه، تحوّلاتی در درون‌مایه‌ی فکر سیاسی راولز و نوعی تجدیدنظر از برخی عناصر نظریه‌ی عدالت وی می‌نماید. برخی از صاحب‌نظران تمایل دارند که فعالیت‌های فکری راولز را پس از نگارش نظریه‌ی عدالت به دو دوره‌ی اصلی تقسیم کنند: دوره‌ی نخست تا سال 1982 میلادی ادامه دارد. در این مدّت راولز معطوف به دفاع از روی‌کردهای اصلی خویش در کتاب نظریه‌ی عدالت و پاسخ به منتقدان خویش است. دوره‌ی پسین از 1982 میلادی ‌درپی سخن‌رانی‌های راولز آغاز می‌شود که «سخن‌رانی‌های دیویی»[7] نام دارند. وی در این سخن‌رانی‌ها به صراحت اعلام می‌کند که دیگر به‌دنبال ارائه‌ی معیارها و اصول عام برای ترسیم پایه‌های اخلاقی ساختارهای اجتماعی نیست، بلکه می‌کوشد اصول هم‌کاری اجتماعی را در بستر اجتماعی خاص یعنی جوامع لیبرال-‌دموکرات، معرّفی کند. در این دوره راولز بر آن است که خوانشی از لیبرالیسم و عدالت عرضه کند که بر هیچ دیدگاه فلسفی و اخلاقی خاص تکیه نز‌‌‌ده‌باشد. با این کار و حذف پشتوانه‌ی فلسفی و دکترین خاص اخلاقی از عدالت، امید داشت که این اصول مبنای هم‌کاری همه‌ی اهالی فلسفه و باورهای اخلاقی و دکترین‌های مذهبی متفاوت در یک جامعه‌ی دموکرات و لیبرال قرارگیرد.[8]

ب- پیشینه‌ی پژوهش

تاکنون «‌نظریه‌ی عدالت» به بیست‌و‌هفت زبان دنیا ترجمه شده و اندیشه‌ی راولز مورد بررسی بیش از پنج‌هزار کتاب و مقاله قرارگرفته‌است؛ ازجمله آثار فلاسفه‌ی بزرگ معاصر نیز به این‌گونه نقّادی‌ها اختصاص یافته‌است؛ مثلاً برایان باری، فیلسوف سیاسی معاصر انگلیسی، نخستین جلد از کتاب سه‌جلدی خود را با عنوان نظریه‌های عدالت، بیش‌تر صرف شرح و نقد ‌نظریه‌ی‌ راولز کرده‌است.[9]

گسترده‌ترین و عمیق‌ترین بررسی‌ها دربرابر ‌نظریه‌ی عدالت راولز، از سوی جماعت‌گرایان[10] ارائه شده‌است که در میان چهره‌های برجسته‌ی آنان باید به مایکل ساندل[11]، السدیر مکینتایر، چارلز تیلور و مایکل والزر اشاره کرد.

یکی دیگر از بررسی‌های اساسی درباره‌ی نظریه‌ی راولز توسط یکی از لیبرال‌های راست‌گرا و به تعبیر بهتر پیش‌گام آن‌ها یعنی روبرت نوزیک انجام شده‌است که با انتشار متن آنارشی، دولت و آرمانشهر[12] به چهره‌ی رقیب و هم‌آورد اصلی راولز بدل شد و از دهه‌ی 1980 به این‌سو، رساله‌ی نوزیک در کنار نظریه‌ی عدالت، در مجامع اکادمیک آمریکا و انگلستان تدریس شد. رساله‌ی نوزیک که هرجومرج، دولت و ناکجاآباد هم ترجمه شده‌است، در واقع در پاسخ به راولز نوشته شد.

درحالی‌که اثر راولز آن‌قدر باز و مبهم بود که تعابیر گوناگونی از آن به عمل آمد، اثر نوزیک به‌راستی در چارچوب سنّت «لیبرالیسم راست‌گرا» قرار داشت. او اگرچه رقیب فکری راولز و برجسته‌ترین نظریه‌پرداز لیبرالیسم محافظه‌کار است، عمق و جامعیت و اغماض‌ناپذیری نظریات راولز را ستوده‌است؛ به تعبیر وی:

«‌نظریه‌ی عدالت، کتابی قوی، عمیق، هوش‌مندانه و اثری منظم و سیستماتیک در اندیشه‌ی سیاسی و فلسفه‌ی اخلاق است که از زمان جان‌استورات‌میل تاکنون نظیرش مشاهده نشده‌است... فیلسوفان معاصر یا باید در چارچوب ‌نظریه‌ی راولز کار کنند و یا دلیل نپرداختن به او را بازگو کنند.»[13]

به‌سبب پیچیدگی و حتّا ابهام نظریات سیاسی راولز، مجموعه مطالب فارسی در این باره و به‌ویژه با جوانب نقّادانه، چندان زیاد نیست. ضمن این‌که بیش‌تر این نگاشته‌ها مربوط به چند سال اخیر است، شاید مقالات درخور فارسی در این زمینه به تعداد انگشتان دست نرسد. با وجود این بهترین و جامع‌ترین اثر نقّادانه‌ی فارسی در این زمینه با عنوان جان رالز؛ از ‌نظریه‌ی عدالت تا لیبرالیسم سیاسی توسط جناب حجه الاسلام دکتر احمد واعظی نگاشته شده‌است که به‌راستی اثری بسیار ارزش‌مند و عالمانه به‌شمار آمده و می‌توان آن‌را جامع‌ترین و عمیق‌ترین اثر فارسی در آراء راولز به‌شمار آورد.

 

 

فصل اول

مفهوم‌‌شناسی عدالت و عدالت سیاسی

1-1. عدالت[14]

عدالت در لغت معادل نظم و ادب است. در پارسی «داد» معادل عدل، و «دادمندی» یا «دادگری» معادل عدالت است. «دادگر» نیز معادل عادل می‌باشد. «دادگستر» نیز به معنای گسترنده‌ی عدل است. از دیگر واژه‌های دارای ترکیب داد در پارسی، دادگاه، دادیار، دادستان، دادخواهی، داددهی، دادرسی، دادپرسی و غیره می‌باشند. واژه‌ی «داد» برگرفته از «داتا»ی ایرانی باستان به معنای «قانون» است.[15]

ابهام در تعاریف و معانی، از دشواری‌های بحث مفهوم بنیادی عدالت است. با وجود این دشواری، مکتب‌ها دینی، سیاسی، اجتماعی و... در ارائه‌ی نظرات خود در این باره کوتاهی نکرده‌اند. اندیشه‌ی سیاسی اسلام و اندیشه‌ی سیاسی غرب در این زمینه میراثی گران‌بها دارد، هرچند به نظر برخی از اندیشه‌وران در این حوزه، تعریف و شمارش همه‌ی معانی عدالت وهمی بیش نیست و این مفهوم دچار ابهامی علاج‌ناپذیر است.

تأمل درباره‌ی معانی عدالت و مترادف‌ها و متضادهای آن، به تبیین این مفهوم و مباحث درباره‌ی آن کمک می‌کند. برای مفهوم عدالت مترادف‌هایی بسیار وجود دارد که هرکدام بخشی از معنای آن را شامل می‌شود. از جمله می‌توان به لغات «قسط»، «قصد»، «استقامت»، «وسط»، «نصیب»، «حصه»، «میزان» و «انصاف» اشاره کرد. «جور» متضاد «عدل» است. البته برخی مانند اسحاق بن حسین در ترجمه اخلاق نیکوماخوس ارسطو، از واژه «لاعدل» هم ‌به‌جای متضاد «عدل» استفاده کرده‌اند.[16] از لحاظ لغوی «عدل» اسمی مجرّد و به معنای راستی، درستی، دادگری، داد، نظیر، همتا، مثل و شاهد و جمع آن «اَعدال» است و هم‌چنین به معانی دیگری مثل لنگه، کیل، پیمانه، میانه‌روی، مساوات، برابری و... نیز ‌‌‌به‌کار می‌رود.

واژه‌ی «عدل» به معنای مثل، قیمت، ارزش، لنگه و واژه‌ی «عَدَل» به معنای مساوات میان دو لنگه یا دو ‌‌همانند است. اعتدال، میانه‌روی، راست شدن و صاف شدن معنا می‌شود[17]. لسان العرب «اعتدال» را حدّ وسط میان دو حالت در کمیّت و کیفیّت معنا کرده‌است. به بیان وی، عدالت در نفوس انسان مایه‌ی اعتدال، ترتیب، استقامت و انتظام می‌گردد.

راغب اصفهانی می‌نویسد:

«عدل»، «عدالت» و «معادله» واژه‌هایی هستند که معانی مساوات را دربر دارند. پس «عدل» تقسیم مساوی است و بر این اصل روایت شده‌است: «بالعدلِ قامتِ السَّماواتُ وَ الأرضُ؛ آسمان‌ها و زمین بر اصل عدل برپا شده‌است.» [18]

معنای لغوی عدالت برابری و برابر کردن است و در عرف عام به معنای رعایت حقوق دیگران ‌‌‌به‌کار می‌رود. از این‌رو، در تعریف عدل و عدالت گفته‌اند: «إعطاءُ کُلِّ ذی حقٍّ حقَّه؛ دادن حق هر صاحب حقی». گاهی توسعه‌ای در مفهوم عدل می‌دهند و به این صورت معنا می‌کنند: «وضعُ کلِّ شیءٍ فی مَوضِعِه؛ قرارگرفتن هرچیزی در جای خود».

گفتنی است، عمومی‌ترین تعریف عدالت در اندیشه‌ی سیاسی اسلام، قرارگرفتن هرچیزی در جای خویش، حق را به حق‌دار رساندن، رعایت استحقاق‌ها است.

2-1. عدالت سیاسی[19]

عدالت سیاسی نیز به معنای کاربرد مصداقی اصل عدل در عرصه‌های نظری و عملی سیاست است و با مفاهیم سیاسی از یک‌سو (مانند قدرت، مشروعیت، آزادی، برابری، اطاعت و اجبار سیاسی) و از سوی دیگر عناصر و نهادهای عینی اعمال قدرت هم‌چون حکومت، روش تولید و توزیع قدرت سیاسی در ارتباط است.

در اندیشه‌ی سیاسی غرب «عدالت سیاسی» معانی متعدّدی دارد و به گفته پرلمان، چند معنایی بودن واژه‌ی عدالت باعث کاربرد آن به‌گونه‌های گوناگون شده‌است و برشمردن همه‌ی این معانی ممکن نیست. وی چند معنای آشتی‌ناپذیر این واژه را چنین بیان می‌کند:

1. به هرکسی چیزی یکسان تعلق بگیرد؛

2. به هرکس متناسب با شایستگی‌اش چیزی اختصاص یابد؛

3. به هرکس متناسب با کارکرد و تولیداتش چیزی اختصاص یابد؛

4. به هرکس متناسب با نیازهایش چیزی تعلق بگیرد؛

5. به هرکس متناسب با رده و طبقه‌اش چیزی تعلق بگیرد؛

6. به هرکس متناسب با آن‌چه قانون برای وی در نظر‌‌‌گرفته چیزی اختصاص یابد.

پرلمان پنج معنای نخست را اخلاقی و معنای ششم را حقوقی و محافظه‌کارانه می‌داند. او همه‌ی معانی یادشده را نقد می‌کند. پرلمان نکته مشترک در تعاریف یاد شده را در بیان از معنای صوری عدالت یعنی عمل به‌گونه‌ی برابر می‌داند. وی عقیده دارد هم مفاهیم انتزاعی عدالت و هم مفاهیم انضمامی آن، از حیث معنا متعدّد و متکثرند؛ زیرا اختلافات ارزشی در گذشته و حال در همه‌ی جوامع و هم‌چنین تغییر ارزش‌های اجتماعی در گردونه‌ی زمان، باعث تغییر در شیوه‌ی اعمال عدالت و مفاهیم انضمامی آن شده‌است.[20]

 

3-1. سیر مفهومی عدالت در اندیشه‌ی سیاسی غرب

آشنایان با تاریخ فلسفه به‌خوبی می‌دانند که اصل «عدالت»، یکی از پر ماجراترین و جنجال‌برانگیزترین اصول در تاریخ حیات فکری و اجتماعی انسان بوده‌است. این سیر فکری را می‌توان از دیدگاه‌های مختلفی بررسی و تقسیم‌بندی کرد.

به‌عنوان مثال اگر ملاک، تقدّم فرد یا جامعه باشد، می‌توان روی‌کردهای مختلف جریانات فکری غرب را در این‌باره در سه گروه تقسیم کرد:

گروهی، از عدالت تفسیر کمونیستی یا اجتماعی کردند و مطابق آن، جامعه را اصل قرار دادند و مصالح فرد را فدای مصالح جمع نمودند. گروه دیگر، از عدالت تفسیر کاپیتالیستی یا فردگرایانه کردند و آن را با دادن بهای بیش از حد به فرد و ارزش‌های فردی مساوی دانستند. گروه سومی هم پا به عرصه‌ی وجود نهادند که عدالت را مساوی با سودگروی تلقّی می‌کردند.

از نگاه دیگری نیز می‌توان سیر مفهومی عدالت در اندیشه‌ی سیاسی غرب و نظریّات گوناگون در این‌باره را در سه دیدگاه خلاصه کرد:

دیدگاه نخست عدالت را در مطابقت با قوانین آسمانی می‌داند. اگر رفتارهای انسانی با اصول، قواعد و قوانین ثابت آسمانی مطابقت داشته‌باشد، این رفتار عادلانه محسوب می‌شود. این نظریه در یونان باستان و قرون وسطا تفاوت داشته‌است. یونانیان باستان به‌ویژه افلاطون معتقد بودند که هر موجودی نوعی عالی در عالم مثالی دارد و عدالت نیز دارای وجود مثالی است. افلاطون عدالت را در اصل ویژگی نفس فرد می‌داند که در جامعه انعکاس می‌یابد. با تحقّق این فضیلت در فرد، هریک از قوای سه‌‌‌گانه‌ی عقل، خشم و شهوت در جای خود قرارمی‌گیرند و نظم خاصّی بر روابط آن‌ها حکم‌فرما می‌شود و هرکدام وظیفه‌ی خود را عهده‌دار می‌گردد. همه‌ی قوای نفسانی مانند خشم و شهوت باید زیر فرمان عقل قرار‌‌گیرند. حکومت نیز شایسته‌ی خردمندان و حکیمان است و بنابر عدالت، طبقه‌ی پاس‌داران و توده‌ی مردم باید در جای خود قرار‌‌گیرند و حکیمان بر آنان حکومت کنند و هرکس به کار ویژه‌ی خود مشغول شود و از آن تخطّی نکند.

ارسطو اما عدالت را اعطای حق به سزاوار آن می‌داند. او عدالت را فضیلتی برمی‌شمارد که به موجب آن باید به هرکس آن‌چه را دارد که حق اوست و سزاوار آن است. فضیلت هرچیز در حدّ وسط است و این حد نیز طبیعی به‌شمار می‌رود.

مسیحیان قرون وسطا عالم ملکوت و آسمانی را ‌به‌جای عالم مثالی قرار می‌دهند و عدالت را در مطابقت با آن قوانین آسمانی شریعت می‌دانند.

دیدگاه دوم عدالت را به مفهوم مطابقت با قوانین طبیعی و قانون طبیعت معرّفی می‌کند. برای آشنایی با عدالت ابتدا قانون حاکم بر طبیعت را باید شناخت و بعد خود را با آن هم‌آهنگ کرد. برای رسیدن به عدالت باید نظم حاکم بر طبیعت را شناخت. چه‌کسی می‌تواند نظم طبیعی حاکم را بشناسد و بر اساس آن قوانین عادلانه را وضع کند؟ هابز معتقد است که حاکم (لویاتان) می‌تواند این قانون را بشناسد و وضع کند وگرنه اداره‌ی این حاکم تبدیل به قانون می‌شود. در حالی که بعدها جان لاک به اراده‌ی اکثریت پرداخت. وی قانون عادلانه را درصورت رضایت و اراده‌ی اکثریت وضع‌شدنی می‌داند. عدالت در اوایل دوران مدرن در مطابقت با قانون طبیعت دانسته می‌شد، ولی در این اواخر متفاوت است.

دیدگاه سوم با دیدگاه روسو درافکنده شد. روسو اراده‌ی عمومی را مطرح می‌کند. وی معتقد است که عدالت در مطابقت با قوانین عمومی پدیدار می‌شود. روسو معتقد است برای عادلانه گردیدن قانون، باید آن را با منافع جمعی مطابق نمود، نه منافع اکثر یا منافع حاکم.

 

[1]. John Borden Rawls.

[2]. واعظی، احمد: جان رالز؛ از نظریه عدالت تا لیبرالیسم سیاسی، قم، بوستان کتاب، 1384، ص15.

[3]. Justice asFairness.

[4]. Theoryof Justice.

[5]. Political liberalism.

[6]. Justice as fairness.

[7]. Deweylectures.

[8]. قاسمی، فرج الله: بررسی تطبیقی عدالت سیاسی در اندیشه‌ی سیاسی مهدویت و جان راولز، از:

http://www.intizar.ir/vdcicrap2t1au.bct.html.

[9]. بشیریه،حسین: لیبرالیسم و محافظه‌کاری، تهران، نشر نی، 1383، مبحث جان راولز، ص 114.

[10]. Communitarians.

[11]. Michael sande.

[12]. See: Nozick ,Robert: Anarchy, State and Utopia, Blak well, 1974.

[13]. Ibid, P 183.

[14]. Justice.

[15]. دهخدا، علی اکبر: فرهنگ دهخدا، مدخل عدالت.

[16]. ر.ک: سجادی، سیدجعفر: فرهنگ لغات واصطلاحات فلسفی، مدخل عدالت.

[17]. ر.ک: دهخدا، ‌‌همان.

[18]. اصفهانی، ابی القاسم الحسین (راغب): المفردات فی غریب القرآن، مدخل العدل.

[19]. political justice .

[20]. نوروزی خیابانی، مهدی: فرهنگ جامع لغات و اصطلاحات سیاسی، مدخل عدالت سیاسی.



جهت کپی مطلب از ctrl+A استفاده نمایید نماید



نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی